آذرخشم گهی نشانه گرفت
آذرخشم گهی نشانه گرفت
گه تگرگم به تازيانه گرفت
بر سرم آشيانه بست کلاغ
آسمان تيره گشت چون پر زاغ
مرغ شب خوان که با دلم می خواند
رفت و اين آشيانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی برگشت
گرنه گل دادم و برآوردم
بر سری چند سايه گستردم
دست هيزم شکن فرود آمد
در دل هيمه بوی دود آمد
کندهء پير آتش انديشم
آرزومند آتش خويشم
گه تگرگم به تازيانه گرفت
بر سرم آشيانه بست کلاغ
آسمان تيره گشت چون پر زاغ
مرغ شب خوان که با دلم می خواند
رفت و اين آشيانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی برگشت
گرنه گل دادم و برآوردم
بر سری چند سايه گستردم
دست هيزم شکن فرود آمد
در دل هيمه بوی دود آمد
کندهء پير آتش انديشم
آرزومند آتش خويشم
۴.۰k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.