مگه گناه من چیه
مگه گناه من چیه؟🖤🥀
+اجوما مگه تو نمیخواستی یه ماه بری مرخصی
#چرا پسرم
+پس میتونی بری دیگه
#اما آخه یون
+اون چیزیه نیست
#خوب باشه خدافظ دخترم
خدافظ
+خوب پس میبینمت
#باشه
وقتی دیدم اجوما رفت و بابا رفت بدرقش کنه سریع رفتم قایم شدم تو اتاق
+هوف این که الان اینجا بود ولش کن بابا به درک
ویو یون:
حالم به شدن بد بود عرق کرده بودم از شدت تبم داشتم به خودم میلرزیدم رنگمم مثل گچ سفید شده بود و سرفه های شدیددم گرفته بودم و انقدر سرفه کردم که یهو دیدم دستمالم خونی شد
ویو جیمین:
چون شب بود میخواستم برم بخوابم که صدای سرفه های وحشتناک از اتاق یون شنیدم درسته برام اهمیتی نداشت اما خیلی وحشتناک بود واسه همین رفتم تا به نگاهی بندازم دیدم که داره وحشتناک سرفه میکنه و رنگشم پریده و عرقم حتی کرده یه لحظه بدجوری ترسیدم انگار چیزی تو دلم پاره شد
خیلی خیلی حالش بد بود آروم رفتم تو اتاق
+یون
بابا (ترسیده و با صدای گرفته)
یون حالت خوبه(کمی نگران)
خوبم شما برید بخوابید من بخوابم خوب میشه(ترسیده و بدنشم داره میلرزه )
+اون چیه دستت
هیچی
+بده
به من
آخه چیزی نیست
+میگم بده به من(داد)
با دستای لرزون دستمالو بهش میده
+یحیی یون این این خونه ببینمت
آروم سرشو میاره بالا و رد خون دور لبا
+قشنگم چت شد یهو (صدای لرزون)
هیچی بابا میشه ازتون خواهش کنم برید(ترسیده)
+نفسم چرا اینطوری میکنی من نمیخواهم بهت آسیب بزنم بیا بینمت یه دقیقه
(میره عقب عقب )
+وایسا یون الان میفتی
(دوباره میره عقب که نزدیک بود از تخت بیفته که جیمین گرفته)
+یون یه دقیقه وایسا (آروم دستشو میزاره رو پیشونیش) خیلی تب داری لباستم که تنته بلند شو لابد بریم بیمارستان
نه نمیخواد یکم بخوابم اوکی میشم
+خوشگلم حالت بده
نه من خوبم
+یون همین که گفتم(داد)
چرا داد میزنید(بغض و چشای اشکی )
+خیلی خوب باشه باشه بریم
نه توروخدا نمیخوام
+کاری نکن به زور ببرمت ها(میاد نزدیکش)
تو خودش جمع میشه و میره عقب
+بغلش میکنه و میبرتش پایین
بابا توروخدا بزارم پایین
+هشش بسه دیگه
(آروم اشک میریزه)
+هوف الکی گریه نکنا خوب بیا بشین رو صندلی بزار کمربندتم ببندم خیلی خوب
(با چشای اشکی و خیلی مظلوم و کیوت نشسته )
+یون
بله
+چرا نمیخوای بریم دکتر
هیچی اخه من چیزیم نیستش که
+تب داری خون بالا آوردی رنگت مثل گچ شده بعد میگی ویزیت نیست وایسا ببینم تو داری چیزیو از من مخفی میکنی ؟
نه نه (ترسیده)
+مطمئنی ؟
اهوم
+خیلی خوب الان معلوم میشه(حرکت کرد )
پایان 🤍P2🤍
شرط:8تا ❤️
💞با اینکه هنوز یکی از شرطا مونده بود گذاشتم 💞
+اجوما مگه تو نمیخواستی یه ماه بری مرخصی
#چرا پسرم
+پس میتونی بری دیگه
#اما آخه یون
+اون چیزیه نیست
#خوب باشه خدافظ دخترم
خدافظ
+خوب پس میبینمت
#باشه
وقتی دیدم اجوما رفت و بابا رفت بدرقش کنه سریع رفتم قایم شدم تو اتاق
+هوف این که الان اینجا بود ولش کن بابا به درک
ویو یون:
حالم به شدن بد بود عرق کرده بودم از شدت تبم داشتم به خودم میلرزیدم رنگمم مثل گچ سفید شده بود و سرفه های شدیددم گرفته بودم و انقدر سرفه کردم که یهو دیدم دستمالم خونی شد
ویو جیمین:
چون شب بود میخواستم برم بخوابم که صدای سرفه های وحشتناک از اتاق یون شنیدم درسته برام اهمیتی نداشت اما خیلی وحشتناک بود واسه همین رفتم تا به نگاهی بندازم دیدم که داره وحشتناک سرفه میکنه و رنگشم پریده و عرقم حتی کرده یه لحظه بدجوری ترسیدم انگار چیزی تو دلم پاره شد
خیلی خیلی حالش بد بود آروم رفتم تو اتاق
+یون
بابا (ترسیده و با صدای گرفته)
یون حالت خوبه(کمی نگران)
خوبم شما برید بخوابید من بخوابم خوب میشه(ترسیده و بدنشم داره میلرزه )
+اون چیه دستت
هیچی
+بده
به من
آخه چیزی نیست
+میگم بده به من(داد)
با دستای لرزون دستمالو بهش میده
+یحیی یون این این خونه ببینمت
آروم سرشو میاره بالا و رد خون دور لبا
+قشنگم چت شد یهو (صدای لرزون)
هیچی بابا میشه ازتون خواهش کنم برید(ترسیده)
+نفسم چرا اینطوری میکنی من نمیخواهم بهت آسیب بزنم بیا بینمت یه دقیقه
(میره عقب عقب )
+وایسا یون الان میفتی
(دوباره میره عقب که نزدیک بود از تخت بیفته که جیمین گرفته)
+یون یه دقیقه وایسا (آروم دستشو میزاره رو پیشونیش) خیلی تب داری لباستم که تنته بلند شو لابد بریم بیمارستان
نه نمیخواد یکم بخوابم اوکی میشم
+خوشگلم حالت بده
نه من خوبم
+یون همین که گفتم(داد)
چرا داد میزنید(بغض و چشای اشکی )
+خیلی خوب باشه باشه بریم
نه توروخدا نمیخوام
+کاری نکن به زور ببرمت ها(میاد نزدیکش)
تو خودش جمع میشه و میره عقب
+بغلش میکنه و میبرتش پایین
بابا توروخدا بزارم پایین
+هشش بسه دیگه
(آروم اشک میریزه)
+هوف الکی گریه نکنا خوب بیا بشین رو صندلی بزار کمربندتم ببندم خیلی خوب
(با چشای اشکی و خیلی مظلوم و کیوت نشسته )
+یون
بله
+چرا نمیخوای بریم دکتر
هیچی اخه من چیزیم نیستش که
+تب داری خون بالا آوردی رنگت مثل گچ شده بعد میگی ویزیت نیست وایسا ببینم تو داری چیزیو از من مخفی میکنی ؟
نه نه (ترسیده)
+مطمئنی ؟
اهوم
+خیلی خوب الان معلوم میشه(حرکت کرد )
پایان 🤍P2🤍
شرط:8تا ❤️
💞با اینکه هنوز یکی از شرطا مونده بود گذاشتم 💞
- ۷.۵k
- ۱۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط