شده یک باره دلت هی نوسان پخش کند

شده یک باره دلت هی نوسان پخش کند
قلب اخبار بد از روح و روان پخش کند

شده یک باره به آغوش کسی زل بزنی
بعد افکار تو آهنگ بنان پخش کند

مثل دیوانه شب و روز بخواهیش، ولی
خبر نیست برایت غم نان پخش کند

خسته وگیج به خانه برسی آخرشب
عشق در گوشه ی چشمت هیجان پخش کند

نشده چشم ببندی و کسی آن ور خط
روی اندام تو با لب ضربان پخش کند

دست را حلقه کنی دور تن رویایت
ودلت تاپ ..بمان ..تاپ ..بمان پخش کند

باز بیدارشوی روی تشک گریه کنی
دلت از حسرت رویا خفقان پخش کند

تو و آن طرز نگاهت چه سرم آوردید
باید اینبار دلم فن بیان پخش کند

کاش می شد که به دنیای تو میفهماندم
سازمان مللت صلح جهان پخش کند..
دیدگاه ها (۱)

تمام دنیا را گشته امکنار تو اما ، دنیای دیگریست!

نخند جانمنخند ... آدم دست و پایِ دلشمیانِ چالِ گونه ات می‌شڪ...

تنها چیزے ڪہ طعمش هیچ گاه تغییر نمیڪند دوست داشتن توست ...

سیر نمی شوم زتو ، ای مه جان فزای منجور مکن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط