دلم بهانه نگیرد بگوچه کارکند

دلم بهانه نگیرد بگوچه کارکند؟
چگونه بی تو مرا گرم روزگار کند

چگونه روح عجینم به تاروپود تنت
مرا به غربت این خاک سازگار کند

خیالت از پس درهای بسته آمده است
مرادوباره به دلتنگی ات دچارکند

درست مثل زنی پا به زا که تابستان,
هوای ترشی وشیرینی انارکند

چرانشد وطن من؟ غروبهای مرا
شراب شرقی خورشید تو خمار کند؟

دلم گرفته , شبیه پرنده ای که دلش
بخواهد از قفس آسمان فرار کند...

#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

اسیرِ بندِ قفس را حصار خواهد کشتولی اسیرِ تو را انتظار خواهد...

این چیست که چون دلهره افتاده به جانمحال همه خوب است، من اما ...

خداوندا ، دلی دریـــا به من ده در او عشقی نهنگ آسا به من ده...

نیستی وقتی کنارم روزگارم خوب نیست !دکترم ‌گفته تپش های دلم م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط