فکر میکردم دکمه

فکر میکردم دکمه
و درز لباسهایمان
را میـدوزد
حالا میفهمم
نشستن های مادر
پای چرخ خیاطی
کنار سماورِ پرحرف و
شلوغمان
دوختن و اتصال
دلهایمان بود در خانه
و کوکِ محبت بود بر جانمان
دیدگاه ها (۴)

ای عشق! از سوختن مرا پروایی نیست ققنوسم ! دوباره زاده می شوم...

من حرفی برای این عکس ندارم خخخخ

خانه های امروز غریبندغریبه پسندندخودی ها را نمی شناسنداصلا و...

فقط یکبار دیگر اینجا بیا ، میخواهم برای آخرین بار همه ی حافظ...

#زنمادر نبودتمام سالها مادرانه بافته بودمادرانه ساخته بودتما...

black flower(p,227)

دختر سایه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط