ای یلدا چه کرده ای با آذر که لبانش چو سرخی انار حکایتش چو

ای یلدا چه کرده ای با آذر که لبانش چو سرخی انار حکایتش چو حافظ و گیسوانش چو شامگاهت شده است
کمی آرام تر یلدا جان پاییز بندهایش را محکم نبسته است
خدایی ناکرده باز میخورد بر مهر و ... آرام یلدا جان
دیدگاه ها (۱)

حتی اگر خیال منی، دوست دارمت ای آن که دوست دارمت اما ندارمت....

دلم ... انار میخواهد ، همان که دلش تنگ می شود ... آرام می...

آسمان غصه نخور! اشک نریز! شانه ام مرهم توست آسمان گریه نکن...

باید از عشق بسازم غزلی قابل تو.غزلی ناب و صمیمانه به وزن دل ...

صحنه,پارت یازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط