مافیا مدرسه من
مافیا مدرسه من
part¹
یوری:داشتم تو راه رو مدرسه قدم میزدم که یهو خوردم به یکی و کل برگه هام ریختن(کوک بود)
کوک: هووو مگه کوری؟ جلو پاتو نگا کن...اوه تاحالا اینجا ندیده بودمت...تازه واردی؟
یوری:بتوچه آخه....اول یاد بگیر درست صحبت کنی...نگاه گیر چه دیونه ای افتادم ها...(سرد)
کوک: مراقب حرف زدنت باش جوجه با بد کسی در افتادی!
یوری:حیححح...اولن جوجه خودتی درست صحبت کن...دومن حرف دهنتو بفهم پدر بنده مالک این مدرسه است کاری نکن اخراج بشی جوجه...(نیشخند و سرد)
کوک:(خنده بلند) میترسم مدرسه کلا بسته بشه
یوری:ببینم تو از تيمارستان فرار کردی یا یه چیزی زدی....(سرد)
کوک: تو هنوز منو نشناختی فسقلی
یوری:اولن فکر نکنم احتیاجی داشته باشم که دیونه هارو بشناسم....دومن فسقلی کیرته.....(نیشخند و سرد)
کوک: وایییی میخوای تو خودت حسش کنی بفهمی فسقلیه یا نه؟(داشتن حرف میزدن که یهو می چا پیداش شد)
می چا: چخبره اینجا با یوری چیکار داری؟
یوری:برو بده رفیقات حسش کنن(روبه کوک و سرد)
یوری:هیچی مهم نی(روبه می چا)
می چا: وایسا ببین منو بچه جون از صد کیلومتری یوری رد بشی میکشمت گرفتی؟
کوک: وای وای ترسیدم نکشیمون
یوری:می چا ولش کن با دیونه ها حرف نزن بیا بریم وگرنه یه کاری دستش میدم
یوری:خفه...روبه کوک
نامجون:داشتم تو راه رو قدم میزدم دیدم کوک داره با دونفر دعوا میکنه رفتم اونجا
ادامه دارد.......
شرط پارت بعد
۱۰ تا لایک
۱۰ تا کامنت
لطفا حمایت بشه😊
part¹
یوری:داشتم تو راه رو مدرسه قدم میزدم که یهو خوردم به یکی و کل برگه هام ریختن(کوک بود)
کوک: هووو مگه کوری؟ جلو پاتو نگا کن...اوه تاحالا اینجا ندیده بودمت...تازه واردی؟
یوری:بتوچه آخه....اول یاد بگیر درست صحبت کنی...نگاه گیر چه دیونه ای افتادم ها...(سرد)
کوک: مراقب حرف زدنت باش جوجه با بد کسی در افتادی!
یوری:حیححح...اولن جوجه خودتی درست صحبت کن...دومن حرف دهنتو بفهم پدر بنده مالک این مدرسه است کاری نکن اخراج بشی جوجه...(نیشخند و سرد)
کوک:(خنده بلند) میترسم مدرسه کلا بسته بشه
یوری:ببینم تو از تيمارستان فرار کردی یا یه چیزی زدی....(سرد)
کوک: تو هنوز منو نشناختی فسقلی
یوری:اولن فکر نکنم احتیاجی داشته باشم که دیونه هارو بشناسم....دومن فسقلی کیرته.....(نیشخند و سرد)
کوک: وایییی میخوای تو خودت حسش کنی بفهمی فسقلیه یا نه؟(داشتن حرف میزدن که یهو می چا پیداش شد)
می چا: چخبره اینجا با یوری چیکار داری؟
یوری:برو بده رفیقات حسش کنن(روبه کوک و سرد)
یوری:هیچی مهم نی(روبه می چا)
می چا: وایسا ببین منو بچه جون از صد کیلومتری یوری رد بشی میکشمت گرفتی؟
کوک: وای وای ترسیدم نکشیمون
یوری:می چا ولش کن با دیونه ها حرف نزن بیا بریم وگرنه یه کاری دستش میدم
یوری:خفه...روبه کوک
نامجون:داشتم تو راه رو قدم میزدم دیدم کوک داره با دونفر دعوا میکنه رفتم اونجا
ادامه دارد.......
شرط پارت بعد
۱۰ تا لایک
۱۰ تا کامنت
لطفا حمایت بشه😊
۳.۴k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.