دلم گرفته ازین سنگدل خراب آباد

دلم گرفته ازین سنگدل خراب آباد
به سیم می زنم آخر، هرآنچه باداباد

سرم به دنیی و عقبی فرو نمی آید
عروس بخت که خواهد مرا کند داماد؟

فرازِ دار چنان رقصِ عاشقانه کنم
که رقص و قصه ی منصور را برند از یاد...

دگر مپرس که حالِ تو خوب و دل شاد است؟
که خوب مانده که این بدترین بود دل شاد؟

مرا که دوست ترین دوستدارِ این خلقم
فکنده اند به حالی که قِسمِ خصم مباد....

#مهدی_اخوان_ثالث
دیدگاه ها (۱)

سرد استوبادها خطوط مرا قطع می‌کنندآیا در این دیار کسی هست که...

حيدربابا! آغاجلارین اوجالدیاما حیفجاوانلارین قوجالدی#شهریار

گفتی مرا به عشق که باید زِ جان گذشت! جانم تویی؛ چگونه توانم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط