یک عدهای هم هستند سرخوش مست
یک عدهای هم هستند سرخوش؛ مست!
بهار که میآید به دنبال اردیبهشت میگردند
با تابستان خاطراتی رقم میزنند... پاییز را تا سر حد مرگ؛
برای قرارهای عاشقانهاش میپرستند ... زمستان فارغ میشوند
و در جستار بهار و تکرار این عمر بیفایدهاند
اما هیچکس نیست؛ جلو این آبان را بگیرد!
در ابتدایش متولد میشوم
ودر انتهایش میمیرم
در پس و پیش این تولد و مرگ
چیزی جز سیاهی مطلق نیست
نه اردیبهشت؛ نه قرار عاشقانه و نه تعطیلاتی
فقط گاهی غروبِ سی اسفند سر میزند
که آن هم عجلهی بهار را دارد!
کاش کسی هم وقت سحر بیاید؛
کمی چای بنوشیم...
و بعد هم این آبان را با خودش ببرد...
بهار که میآید به دنبال اردیبهشت میگردند
با تابستان خاطراتی رقم میزنند... پاییز را تا سر حد مرگ؛
برای قرارهای عاشقانهاش میپرستند ... زمستان فارغ میشوند
و در جستار بهار و تکرار این عمر بیفایدهاند
اما هیچکس نیست؛ جلو این آبان را بگیرد!
در ابتدایش متولد میشوم
ودر انتهایش میمیرم
در پس و پیش این تولد و مرگ
چیزی جز سیاهی مطلق نیست
نه اردیبهشت؛ نه قرار عاشقانه و نه تعطیلاتی
فقط گاهی غروبِ سی اسفند سر میزند
که آن هم عجلهی بهار را دارد!
کاش کسی هم وقت سحر بیاید؛
کمی چای بنوشیم...
و بعد هم این آبان را با خودش ببرد...
- ۱.۲k
- ۰۸ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط