همبازی من
🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇
🖤🖇همبازی من🖇🖤
🖤🖇پارت دو🖇🖤
یه لحظه با خیس شدن صورتم از خواب پاشدم و جیغ زدم
خانم کیم: دختر عوضی من به تو جای خواب دادم که در عوضش بیای کلفتی خونه منو کنی بعد بری فروشگاه عشقم رو تمیز کنی
بعد موهای بلندم رو محکم کشید و از تخت پرتم کرد پایین و گفت:
خانم کیم: تا چند دقیقه حاضر میشی میای اتاقم رو تمیز میکنی فهمیدی
بعد از اتاق خارج شد و در اتاق رو محکم بست
دیگه واقعا داشتم کم میاوردم
پاشدم لباسام رو عوض کردم و یه لباس دیگه ای پوشیدم و اماده شدم
از اتاق خارج شدم و به سمت خانه خانم کیم رفتم و وارد اتاقش شدم
اتاقش خیلی بهم ریخته بود
تقریبا تا چهار ساعت مشغول تمیز کردن اتاقش بودم
بعد از تمیز کردن اتاقش فورا اماده شدم و به سمت اتاقم رفتم و این بار لباس کثیفم رو انداختم تو سطل تا بعدا بشورم
لباس ورزشی پوشیدم و کیفمو گرفتم و هند فری رو برداشتم همراه با گوشی کوچیکم به سمت دوچرخم رفتم
سوار دوچرخه و از کوچه خارج شدم و به سمت فروشگاه رفتم
وارد فروشگاه شدم و با اقای کیم که بر خلاف زنش پیر مرد مهربونی بود سلام کردم
به سمت اتاق که مخصوص کارکنان بود رفتم
بعد از تعویض لباس هندفریم رو گذاشتم تو گوشم و شروع کردم به کار کردن
every time i walk
every time i run
every time i move
as always, for us
every time i look
every time i love
every time i hope
as always, for us
.....
یه لحظه حس کردم یه نفر صدام میکنه
هندفریم رو در اوردم و برگشتم دیدم اقای کیم رفته و من باید پای صندوق بمونم بی حوصله به سمت صندوق رفتم
و هر کی میومد حساب میکردم
🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇
🖤🖇همبازی من🖇🖤
🖤🖇پارت دو🖇🖤
یه لحظه با خیس شدن صورتم از خواب پاشدم و جیغ زدم
خانم کیم: دختر عوضی من به تو جای خواب دادم که در عوضش بیای کلفتی خونه منو کنی بعد بری فروشگاه عشقم رو تمیز کنی
بعد موهای بلندم رو محکم کشید و از تخت پرتم کرد پایین و گفت:
خانم کیم: تا چند دقیقه حاضر میشی میای اتاقم رو تمیز میکنی فهمیدی
بعد از اتاق خارج شد و در اتاق رو محکم بست
دیگه واقعا داشتم کم میاوردم
پاشدم لباسام رو عوض کردم و یه لباس دیگه ای پوشیدم و اماده شدم
از اتاق خارج شدم و به سمت خانه خانم کیم رفتم و وارد اتاقش شدم
اتاقش خیلی بهم ریخته بود
تقریبا تا چهار ساعت مشغول تمیز کردن اتاقش بودم
بعد از تمیز کردن اتاقش فورا اماده شدم و به سمت اتاقم رفتم و این بار لباس کثیفم رو انداختم تو سطل تا بعدا بشورم
لباس ورزشی پوشیدم و کیفمو گرفتم و هند فری رو برداشتم همراه با گوشی کوچیکم به سمت دوچرخم رفتم
سوار دوچرخه و از کوچه خارج شدم و به سمت فروشگاه رفتم
وارد فروشگاه شدم و با اقای کیم که بر خلاف زنش پیر مرد مهربونی بود سلام کردم
به سمت اتاق که مخصوص کارکنان بود رفتم
بعد از تعویض لباس هندفریم رو گذاشتم تو گوشم و شروع کردم به کار کردن
every time i walk
every time i run
every time i move
as always, for us
every time i look
every time i love
every time i hope
as always, for us
.....
یه لحظه حس کردم یه نفر صدام میکنه
هندفریم رو در اوردم و برگشتم دیدم اقای کیم رفته و من باید پای صندوق بمونم بی حوصله به سمت صندوق رفتم
و هر کی میومد حساب میکردم
🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇
- ۲.۶k
- ۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط