همبازی من

🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇
🖤🖇همبازی من🖇🖤
🖤🖇پارت سه🖇🖤

یه نفر وارد فروشگاه شد براش و داشتم حساب میکردم ببینم چقدر میشه که با صدا کردنش سرم رو به سمتش بردم
*خانم
_بله بفرمایید
*آه شما همونید که تو کتابخونه دیدمتون درسته
گیج و منگ گفتم: آه بله
*اهان خوشبختم، اهان راستی اینو جا گذاشته بودید
و دستشو برد تو جیبش و چیزی رو دراورد
اون وسیله رو گذاشت رو میز با دیدن عروسک کوچولو سریع به کیفم نگاه کردم توش نبود عروسکه رو گرفتم و گفتم
_ممنون اقا
*خواهش میکنم
وسیله ها رو حساب کردم و همه رو گذاشتم تو پلاستیک و دادم بهش
*خوشحال میشم باهم دیگه دوست باشیم
کارت رو گذاشت رو میز و از فروشگاه خارج شد
با کنجاوی کارت رو برداشتم و اسم و فامیلشو خوندم
جانگ هوسوک
با تعجب سرم رو با شدت اوردم بالا
این که جیهوپ از عضو BTS هستش
با خوشحالی بپر بپر کردم و یه جیغ خفه ای کشیدم
که یه لحظه حس کردم یه نفر داره بهم نگاه میکنه
دیدم همون شخص جیهوپ رو صندلی نشسته و داره ابجو میخوره و به من نگاه میکنه
از خجالت گوجه فرنگی شدم
بدون توجه به این که چند دقیقه قبل چیکار کردم رفتم تی رو اوردم شروع به تميز کردن کردم یه ساعت طول کشید برگشتم به سمت پنجره که با جای خالی صندلی ها رو به رو شدم
اشغال ها رو جم کردم و انداختم سطل اشغال
مغازه رو بستم و به سمت دوچرخه ام رفتم و سوارش شدم
و شروع کردم به رکاب زدن
که با صدای بوق ماشینی دوچرخم رو نگه داشتم و به سمت ماشین برگشتم
با قیافه جیهوپ رو به رو شدم
جیهوپ: سوارشو میرسونمت
با قیافم به دوچرخم اشاره کردم: مرسی ممنون دوچرخه دارم خودم میرم
جیهوپ: دوچرختو میزارم تو ماشینم بیا
_ببخشید اونوقت دوچرخه من واقعا تو ماشینتون جامیشه ایا؟
جیهوپ برگشت یه نگاهی کرد به ماشینش تا فهمید جا نمیشه لبخند ضایعی زد که خندم گرفت
جیهوپ: پس شما به همون شمارم زنگ بزنید تا بعدا باهم اشنا شیم
تک بوقی زد رفت
چقدر پرو بود با بی خیالی شونه ای بالا انداختم و به سمت خونه رکاب زدم.
به خونه رسیدم دوچرخمو گذاشتم تو حیاط و وارد خونه شدم رفتم تو اتاقم لباسامو در اوردم
تصمیم گرفتم برم حموم چون بوی گند و افتضاحی میدم
بعد از حموم کردن لباس گرم پوشیدم چون نزدیک به فصل پاییز هستش و هوا سرد میشه
با خیال راحت پتومو انداختم روم و شروع به خرو پف کردم
🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇
دیدگاه ها (۱)

🖤🖇همبازی من🖇🖤🖤🖇پارت چهارم🖇🖤صبح دوباره با صدای جیغ جیغ خانم ک...

🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇همبازی من🖇🖤🖤🖇پارت پنجم 🖇🖤چند تا نفس عمیق کشیدم و...

🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇همبازی من🖇🖤🖤🖇پارت دو🖇🖤یه لحظه با خیس شدن صورتم ا...

🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇🖤🖇همبازی من🖇🖤🖤🖇پارت اول🖇🖤با خستگی روی تخت خواب دراز...

ִֶָ ✦ ˖ܢܚ݅ـــبߺ ܟܿــߊ‌ࡎ ִֶָ ✦ ˖𝙿𝚊𝚛𝚝¹ᨒᨓᨒᨓᨒᨓویو یونا :        ...

# اسیر _ ارباب PART _ 2 لئونارد: از حموم اومدم بیرون و سمت ک...

پارت 2. خیانت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط