گفتم بالاخره یروز مجبوری فراموشش کنی

گفتم: بالاخره یروز مجبوری فراموشش کنی!
گفت: رفت و اومد باد رو تا حالا دیدی؟!
تو دستات گرفتیش؟
تونستی نگهش داری یا پرتش کنی اونور؟
نه!
عصری نشستی تو بالکن داری برگه صحیح میکنی یهو بیخبر میپیچه تو برگه ها بهمشون میریزه!
یادِش باده!......
یهو مپیچه بهم و به همم میریزه!

یادش یهو میپیچه بهم و ب همم میریزه ...
دیدگاه ها (۱)

یه روش درمانی هست به اسم رفیق تراپی! به این صورته که اوج خست...

یک "تو" آزُردی مرایک جهان شادم نکرد...!

دلم کمی خوشی هایِ از تهِ دل میخواهد کنارش هم کمی زیاد تر از ...

‌شما حرف خودتان را بزنید!اما من میگویم:آدم که شاد نباشدبا شا...

...بیا باهم فرار کنیم...پارت2

●بال های سیاه و سفید○پارت 3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط