دلم کمی خوشی های از ته دل میخواهد کنارش هم کمی زیاد تر

دلم کمی خوشی هایِ از تهِ دل میخواهد کنارش هم کمی زیاد تر از معمولِ این روزهایم خوشبختی؛
از آن دل غنج هایِ بی تکرار؛
از همان خوشی هایی که بشود در اوج خوشبختی هم بلند و صدا دار گریه کرد و هم غلتان و رقصان خندید؛
جوری که هیچ کسی حتّی خودت هم تشخیص ندهی این گریه است و یا خنده؛
که با گریه هایت, فریاد بزنی که:
خُدایا شُکرت....
از همان خوشی هایی که انگار در زندگی ات کِش آمده و هیچوقت خیالِ تمام شدن ندارند؛
ساده اند؛
شاید کم؛
و نه آنچنان داغ؛
اما طولانی اند؛
خیلی طولانی....
#فرگل_مشتاقی
دیدگاه ها (۱)

گفتم: بالاخره یروز مجبوری فراموشش کنی!گفت: رفت و اومد باد رو...

یه روش درمانی هست به اسم رفیق تراپی! به این صورته که اوج خست...

‌شما حرف خودتان را بزنید!اما من میگویم:آدم که شاد نباشدبا شا...

موهایم را که بافتیدلم گره خورد به دلتحالا که نیستیهر شب برای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط