عشق ممنوع
عشق ممنوع
وقتی دستانت را میگیرم
در چشمانت گم میشوم
وقتی صدایت را میشنوم
خدایا پر میکشم
وقتی دستانت را میگیرم
در چشمانت گم میشوم
وقتی صدایت را میشنوم
خدایا پر میکشم
آن که عشق را حرمت نمیداند
بر درد ما میافزاید
هر روز اشکمان میآورد
در دوزخ بسوزانش خدا
آن که عشق را حرمت نمیداند
بر درد ما میافزاید
هر روز اشکمان میآورد
در دوزخ بسوزانش خدا
اگر این عشق ممنوع است
اگر مردم بد میگویند
اگر سالی یک بار ببینمت
دوستت دارم ای خدا
اگر این عشق ممنوع است
اگر مردم بد میگویند
اگر سالی یک بار ببینمت
دوستت دارم ای خدا
آن که عشق را حرمت نمیداند
بر درد ما میافزاید
هر روز اشکمان میآورد
در دوزخ بسوزانش خدا
وقتی دستانت را میگیرم
در چشمانت گم میشوم
وقتی صدایت را میشنوم
خدایا پر میکشم
وقتی دستانت را میگیرم
در چشمانت گم میشوم
وقتی صدایت را میشنوم
خدایا پر میکشم
آن که عشق را حرمت نمیداند
بر درد ما میافزاید
هر روز اشکمان میآورد
در دوزخ بسوزانش خدا
آن که عشق را حرمت نمیداند
بر درد ما میافزاید
هر روز اشکمان میآورد
در دوزخ بسوزانش خدا
اگر این عشق ممنوع است
اگر مردم بد میگویند
اگر سالی یک بار ببینمت
دوستت دارم ای خدا
اگر این عشق ممنوع است
اگر مردم بد میگویند
اگر سالی یک بار ببینمت
دوستت دارم ای خدا
آن که عشق را حرمت نمیداند
بر درد ما میافزاید
هر روز اشکمان میآورد
در دوزخ بسوزانش خدا
- ۱.۹k
- ۰۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط