برشی از کتاب

برشی از کتاب:
سپس برای مدتی طولانی به زنش چشم میدوزد.در نهایت، دست هایش را با دقت روی تخته سنگ بزرگی میگذارد و با ملایمت آن را به نوازش میگیرد؛به گونه ای که انگار دارد گونه های زنش را نوازش میکند. سپس نجواکنان میگوید: دلم برات تنگ شده...
شش ماه است که سونیا چشم هایش را برای همیشه بسته و لب هایش به سکوت نشسته است،اما اُوه هنوز روزی دو بار کل خانه را بازرسی میکند و دست روی رادیاتورها میگذارد تا ببیند مبادا زنش یواشکی درجه ی آنها را زیاد کرده باشد!
#مردی_به_نام_اُوه
#فردریک_بکمن
یکی از بهترین کتاب هایی که خوندم. خوندنشو به شما هم پیشنهاد میکنم😍 نمیتونم بگم اُوه چطور پیرمردی بود، چون اون اُوه بود! اُوه رو باید همونطوری که هست،دوست داشت!
#دوست_عزیزم_کتاب
دیدگاه ها (۱)

با عشق #حسین هر که سر و کار نداردخشکیده نهالیست ، پر و بال ن...

چادر مشکی است اما دنیای دختران چادری صورتی است!دنیایی پر از ...

نسکافه با طعم انتخاب رشته!دغدغه ی این روزای کنکوریا😉 خودشم ...

تُـو رو از دور دِلَـم دیـد اَمّـا... نِمیـدونِسـت ‌چـِه سَرا...

ازمایشگاه سرد

صحنه,پارت یازدهم

the end of time after him part 52

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط