پارت

پارت ۲۸
خانم وکیل

پیرمرد آهی کشید و با لحنی حسرت‌بار گفت:



مین: این انگشتر، کار استاد کانگ جونه ، مطمئنم


چشمام برقی زد


±استاد کانگ جون؟ ایشون کی هستند؟



مین: استاد کانگ ، یکی از برجسته‌ترین طراحان جواهرات تویه نسل ما بود. زمانی که من جوون بودم، اون نام خیلی آشنایی تویه دنیای زیورآلات دست‌ساز بود. طرح‌ هاش منحصر به فرد، جسورانه و پر از داستان بودن. این انگشتر هم نمونه بارزی از سبک اونه... از روی این خطوط و برش‌ها می‌تونم این رو تشخصیسش


پیرمرد انگشتر رو به آرومی دوباره روی مخمل گذاشت.


مین: ارزش مادی‌اش سر به فلک می‌کشه اما ارزش هنری و تاریخی‌اش فراتز از قیمت‌گذاریه. اوج کار استاد مربوط به خیلی سال‌ پیش بود. الان فکر می‌کنم باید خیلی پیر شده باشه…اگر هنوز در قید حیات باشد.


±می‌دونید ایشون الان کجا زندگی می‌کنن؟ یا چطور می‌تونم پیداشون کنم؟


پیرمرد چشماش رو بست و کمی فکر کرد.


مین: آخرین باری که شنیدم… سال‌ها پیش، اون از سئول به یه شهر کوچیک تویه جنوب شرقی کره نقل مکان کرد. یه جای آروم و دور از هیاهو...وایستید به یاد بیارم...اها...بله… بوسان ، فکر می‌کنم در حومه بوسان، تویه یک روستای ساحلی کوچک زندگی می‌کرد.
دیدگاه ها (۰)

پارت ۲۹ (پارت هدیه 🎀)خانم وکیل با دستش به جایی تویه دوردست ...

پارت ۱۱ استاد منبابا به حرف خاله ی چان سری تکون داد و نگاهش ...

پارت ۲۷خانم وکیل هر لحظه که می‌گذشت، اهمیت انگشتر تویه جیبم ...

پارت ۲۶خانم وکیل چشمم روی لبه پنجره متوقف شد. غبار نازکی روی...

✴️ خاطره یکی از همراهان کانال:من خیلی خیلی ارادت خدمت شهید ا...

black flower(p,307)

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط