تار ددن یک آپشن خلی خوبه

تار ديدَن، یک آپشنِ خيلی خوبه!
تار بِشنَوی، یک سِری از حَرفا رو،...
تار دوست داشته باشی، بَعضی از آدَما رو،...
تار ناراحَت بِشی،
تار از يكی بَدِت بياد،
تار اُميدوار بِشی،
تار نا‌اُميد بِشی،
تار يک آدَمی رو بِخوای،
تار يک آدَمی رو نَخوای،
تار زِندگِی كنی،هيچی واضِح نَباشه،
از هَمه چی خيلی مُبهَم رَد بِشی،
اينجوری مَثلاً خيلی تار، هَمه‌ چی خوبه!
يا خيلی تار هَمه چی بَدِ.:)
بی‌خيالی يِک نوع تار ديدَنِ دیگه!










[‏اگه
َ«رنگِ رُخسار خَبَر میدَهَد از سِرِ دَرون »
پَس چِرا این هَمه آدَم داریم که دِلشون خون و لَبِشون خَندون هَستِش جِنابِ سَعدی؟!🙂🍁🦋✨]
دیدگاه ها (۰)

شانه ات را دیر آوردی سرم را باد بردخشت خشت و آجر آجر پیکرم ر...

دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست تو مرا باز رساندی به یقینم ...

قاضی شهر شده عاشق چشمان زنیچه کند با دل خود؛ان زن اگر اعدامی...

+دستش‌رابه‌گلویش‌میزندومی‌گوید؛اینجاست،ردنمی‌شود!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط