بیخبر می روی

بیخبر می روی
بی هوا می آیی
مثل فنجانی یخ و تهی
خالی و پر می شوم از حضور داغت.
.
تَرک می خورم
می شکنم...!!!
دیدگاه ها (۲)

گفت چگونه ای ؟گفتم حال خودت را از من می پرسی ؟کدامین تو؟من س...

در کٖوچه ی بن بستِ دلم رهگذری نیست در حاصلِ دلداده به جز درب...

همین کهتـــــــــومیدانــی دوستت دارم کافیستبگذارخفه کندخودش...

بیـا چـون آسمـانـم بـا تـوزیبـاسـتبـدون چشـم تـو دل تنـگ وتن...

ای تویی که نشسته ایی بر خیال شورانگیز اعجاز نگاه توخورشید را...

واصف ولایت

فردا برای هیچکس تضمین نشده پیر یا جوانشاید امروز آخرین باری ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط