مینی رمان
"گروه سفید"
[part:1]
به بچه ها با ذوق نگاه میکرد انگار تاحالا بچه ندیده مثل همیشه براشون برنامه داشت
بچه ها اونو اصلا دکتر خودشون نمیدیدن اونا اونو دوست خودشون میدونن خودشم همینو میخواد درواقع هدفش همینه دوست داره بچه ها باهاش راحت باشن بخندن و باهاش ی عالمه حرف بزنن و حتی باهاش هم بازی کنن خودشو مثل اونا بچه میکنه و هر بازی بچگونه ای رو انجام میده و لذت هم میبره روزش با همینا ساخته میشه
همینطور که با بچه ها حرف میزد و میخندید کورالین صداش زد
کورالین:چته عاشق بچه هایی؟
سدنا لحظه ای برگشت و جوابشو داد:دوسشون دارم تو چیکار داری
کورالین:هرچند خودتم بچه ای
سدنا:من دو سال از تو بزرگترم
کورالین به شوخی و تمسخر گفت:ولی قد من ازت بلندتره هاهاهاها
سدنا از پیش بچه ها رفت و اوفتاد دنبال کورالین بچه ها هم بهشون نگاه میکردن و میخندیدن بخاطر همین کاراشونه که بچه ها علاوه بر اینکه به اومدن به بیمارستان اعتراضی نمیکنن تازه میخوان بیان تا فقط پیش سدنا باشن
بیمارستان رو گذاشته بودن رو سرشون اصلا هم براشون مهم نبود
وقتی دیگه ایستادن سدنا گفت:ای من بگیرم تورو خفت کنم حالا ازم بلندتری که چی؟
کورالین با خنده گفت:۲ سال ازم بزرگتری و کوتاه تری هاهاها
و همچنان میخندید
سدنا رفت از موهاش گرفت و گفت:به کتفممم مهم نیستتت نزار همینجا بکشمت
کورالین:آخ آخ ولم کن بیشعور
سدنا همینکه تهیونگ رو دید موهای کورالین رو ول کرد و خودشو درست کرد
تهیونگ با خنده گفت:باز که شما گیس های همدیگه رو کشیدید
سدنا به کورالین اشاره کرد:همش تقصیر اونه خودش شروع کرد
کورالین ی حالت تعجبی به خودش گرفت و تقصیر رو انداخت گردن سدنا:من چیکار دارم؟خودت اوفتادی دنبالم و موهامو کشیدی من دردم گرفت
سدنا از این مظلوم بازی های کورالین تعجب کرده بود:واییی خدااا یعنی حتی بچه ها هم به اندازه ی تو مظلوم بازی درنمیارن...خودتو مظلوم نشون نده تروخدا
تهیونگ بهشون میخندید و در این بین گفت:بنظرم کافیه دیگه و الا اینبار رئیس بیمارستان جونمون یعنی آقای پارک میوفته دنبالمون
سدنا سرشو تکون داد:اره درسته کافیه فعلا بعدا به حساب این مظلوم بازیات میرسم
کورالین یک خنده ی شیطانی کرد و قبلا ازینکه چیزی بگه تهیونگ گفت:خب ی جراحی در انتظارمونه پس بیاید بریم
سدنا جدی شد و همونطور که داشتن میرفتن گفت:چه جراحی ای؟دلیل جراحی چیه؟
تهیونگ: گواتر..خیلی بزرگه
سدنا:فهمیدم...اتاق عمل آماده است اره؟
تهیونگ:اره
سدنا:بریم آماده بشیم
روپوش رو پوشیدن دستاشونو ضدعفونی کردن و دستکش هارو به دست کردن و ماسک رو به صورتشون زدن
وارد اتاق عمل شدن و به سمت بیمار رفتن ی سمت کورالین و سدنا ایستاده بودن
[part:1]
به بچه ها با ذوق نگاه میکرد انگار تاحالا بچه ندیده مثل همیشه براشون برنامه داشت
بچه ها اونو اصلا دکتر خودشون نمیدیدن اونا اونو دوست خودشون میدونن خودشم همینو میخواد درواقع هدفش همینه دوست داره بچه ها باهاش راحت باشن بخندن و باهاش ی عالمه حرف بزنن و حتی باهاش هم بازی کنن خودشو مثل اونا بچه میکنه و هر بازی بچگونه ای رو انجام میده و لذت هم میبره روزش با همینا ساخته میشه
همینطور که با بچه ها حرف میزد و میخندید کورالین صداش زد
کورالین:چته عاشق بچه هایی؟
سدنا لحظه ای برگشت و جوابشو داد:دوسشون دارم تو چیکار داری
کورالین:هرچند خودتم بچه ای
سدنا:من دو سال از تو بزرگترم
کورالین به شوخی و تمسخر گفت:ولی قد من ازت بلندتره هاهاهاها
سدنا از پیش بچه ها رفت و اوفتاد دنبال کورالین بچه ها هم بهشون نگاه میکردن و میخندیدن بخاطر همین کاراشونه که بچه ها علاوه بر اینکه به اومدن به بیمارستان اعتراضی نمیکنن تازه میخوان بیان تا فقط پیش سدنا باشن
بیمارستان رو گذاشته بودن رو سرشون اصلا هم براشون مهم نبود
وقتی دیگه ایستادن سدنا گفت:ای من بگیرم تورو خفت کنم حالا ازم بلندتری که چی؟
کورالین با خنده گفت:۲ سال ازم بزرگتری و کوتاه تری هاهاها
و همچنان میخندید
سدنا رفت از موهاش گرفت و گفت:به کتفممم مهم نیستتت نزار همینجا بکشمت
کورالین:آخ آخ ولم کن بیشعور
سدنا همینکه تهیونگ رو دید موهای کورالین رو ول کرد و خودشو درست کرد
تهیونگ با خنده گفت:باز که شما گیس های همدیگه رو کشیدید
سدنا به کورالین اشاره کرد:همش تقصیر اونه خودش شروع کرد
کورالین ی حالت تعجبی به خودش گرفت و تقصیر رو انداخت گردن سدنا:من چیکار دارم؟خودت اوفتادی دنبالم و موهامو کشیدی من دردم گرفت
سدنا از این مظلوم بازی های کورالین تعجب کرده بود:واییی خدااا یعنی حتی بچه ها هم به اندازه ی تو مظلوم بازی درنمیارن...خودتو مظلوم نشون نده تروخدا
تهیونگ بهشون میخندید و در این بین گفت:بنظرم کافیه دیگه و الا اینبار رئیس بیمارستان جونمون یعنی آقای پارک میوفته دنبالمون
سدنا سرشو تکون داد:اره درسته کافیه فعلا بعدا به حساب این مظلوم بازیات میرسم
کورالین یک خنده ی شیطانی کرد و قبلا ازینکه چیزی بگه تهیونگ گفت:خب ی جراحی در انتظارمونه پس بیاید بریم
سدنا جدی شد و همونطور که داشتن میرفتن گفت:چه جراحی ای؟دلیل جراحی چیه؟
تهیونگ: گواتر..خیلی بزرگه
سدنا:فهمیدم...اتاق عمل آماده است اره؟
تهیونگ:اره
سدنا:بریم آماده بشیم
روپوش رو پوشیدن دستاشونو ضدعفونی کردن و دستکش هارو به دست کردن و ماسک رو به صورتشون زدن
وارد اتاق عمل شدن و به سمت بیمار رفتن ی سمت کورالین و سدنا ایستاده بودن
۱.۹k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.