تهیونگ هم رو به روشون اونور تخت ایستاده بود
تهیونگ هم رو به روشون اونور تخت ایستاده بود
سدنا همونطور که به بیمار نگاه میکرد گفت:این خیلی بزرگه...گواترش زیادی بزرگ شده سایز ندول ها بالاعه
تهیونگ:اره و تقریبا جراحیش خطرناکه
کورالین:تقریبا؟صد در صد خطرناکه...بهش گفتید؟
تهیونگ سرشو تکون داد:اره..ولی اون تصمیمش قطعی بود که میخواد جراحی بشه
سدنا:باشه...بیاید شروع کنیم
.....
۲ ساعت گذشت و جراحی بلاخره تموم شد همینکه سدنا و بقیه از اتاق عمل بیرون اومدن همراه های بیمار به سمتشون هجوم آوردن
_عمل چطور بود؟چیشد؟لطفا ی خبر خوب بدید
سدنا با لحن آرومی گفت:عمل موفقیت آمیز بود...هرچند باید بگم خیلی خطرناک بود نمیخوام نگران بشید چون دیگه جای نگرانی ای نیست ی مدت که بگذره نرمال میشه
نفس عمیقی کشید و از سدنا تشکر کرد
_خیلی ممنونم واقعا متشکرم...کی میتونیم ببینیمش؟
کورالین جواب داد:بخاطر مواد بیهوشی الان خوابه...یکی دو ساعت دیگه بیدار میشه و میتونید اونو ببینید
بعد از اینکه از پیششون رفتن همونطور که تو راه رو قدم برمیداشتن پرستاری با نگرانی به سمتشون اومد
نفس زنان گفت:بخش اطفال...بخش اطفال یکی از بچه ها حالش بد شده خیلی بد
سدنا شروع کرد دویدن بچه ها براش مثل جونش بودن و برای نجاتشون همه کار میکرد بااینکه کارش به اونها ربط نداره
همینکه رسید به سمت اون بچه رفت
سدنا همونطور که به بیمار نگاه میکرد گفت:این خیلی بزرگه...گواترش زیادی بزرگ شده سایز ندول ها بالاعه
تهیونگ:اره و تقریبا جراحیش خطرناکه
کورالین:تقریبا؟صد در صد خطرناکه...بهش گفتید؟
تهیونگ سرشو تکون داد:اره..ولی اون تصمیمش قطعی بود که میخواد جراحی بشه
سدنا:باشه...بیاید شروع کنیم
.....
۲ ساعت گذشت و جراحی بلاخره تموم شد همینکه سدنا و بقیه از اتاق عمل بیرون اومدن همراه های بیمار به سمتشون هجوم آوردن
_عمل چطور بود؟چیشد؟لطفا ی خبر خوب بدید
سدنا با لحن آرومی گفت:عمل موفقیت آمیز بود...هرچند باید بگم خیلی خطرناک بود نمیخوام نگران بشید چون دیگه جای نگرانی ای نیست ی مدت که بگذره نرمال میشه
نفس عمیقی کشید و از سدنا تشکر کرد
_خیلی ممنونم واقعا متشکرم...کی میتونیم ببینیمش؟
کورالین جواب داد:بخاطر مواد بیهوشی الان خوابه...یکی دو ساعت دیگه بیدار میشه و میتونید اونو ببینید
بعد از اینکه از پیششون رفتن همونطور که تو راه رو قدم برمیداشتن پرستاری با نگرانی به سمتشون اومد
نفس زنان گفت:بخش اطفال...بخش اطفال یکی از بچه ها حالش بد شده خیلی بد
سدنا شروع کرد دویدن بچه ها براش مثل جونش بودن و برای نجاتشون همه کار میکرد بااینکه کارش به اونها ربط نداره
همینکه رسید به سمت اون بچه رفت
- ۳.۳k
- ۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط