زنی برهنه تر از شیشه روبروی چراغ نشسته بود در اینجای شع

زنی برهنه تر از شیشه، روبروی چراغ، نشسته بود در اینجای شعر، کارم داشت

تنش، لبش، لبه های شکسته ی تیزی، که من ته ِ کلمات شکسته دارم داشت

فاطمه اختصاری
@fateme_ekhtesari
دیدگاه ها (۱)

یک جفت چشم خیره به چی! توی صورتمکه سال هاست از شب ِ ماتش فرا...

جاده مثل دهانِ من بسته ستمن سوارِ شبی نرفتنی اماز تمامِ هویّ...

آفتاب صبح دل  را می نوازد   و به نیابت چشمان تو زندگی طلوع م...

🌸 💝 🌸 💝 🌸 💝 🌸 💝 چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گرددمن نه آنم که ...

دوپارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط