جاده مثل دهان من بسته ست

جاده مثل دهانِ من بسته ست
من سوارِ شبی نرفتنی ام
از تمامِ هویّتم انگار
هیچ چیزی نمانده جز ”زنی” ام

فاطمه اختصاری
@fateme_ekhtesari
دیدگاه ها (۱)

بعضی وقـتـهـا اینقـدر دلـت از ے حـرف می شڪنه ڪه حتی ناے اعتر...

یک جفت چشم خیره به چی! توی صورتمکه سال هاست از شب ِ ماتش فرا...

زنی برهنه تر از شیشه، روبروی چراغ، نشسته بود در اینجای شعر، ...

فریبا شش بلوکی

چپتر ۳ _ خیانتسکوتی سنگین روی اتاق افتاده بود. آن قدر سنگین ...

درِ اتوبوس باز و زنی سالخورده با کیسه‌های خرید به دست، سوار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط