پارت۳ درخواستی با تهدید😐🗡😂
از زبان ا/ت
اون یونگیه ! من دارم خواب میبینم! شایدم نه! وای خدا مرگم بده
جونگ کوک: شما بابابزرگ یونگی هستین
پیرمرد : بله اینجان؟
جونگ کوک : بله هستن....اون وقت خانم خوشکله کیه؟
پیر مرد : توضیح میدم اگه بزاری بیام داخل
جونگ کوک :....م..معذرت میخوام بفرمایید
سرم پایین بود و رفتیم داخل .
جونگ کوک : شوگا بابابزگت اینجاس
شوگا انگار خواب بود.
یونگی : پدرم؟ ولم کن بخوابم حوصله قر زدش رو ندارم.
جونگ کوک : گفتم بابابزرگت!
یونگی : چی گفتی!!!
یونگی اومد و بابابزرگش رو بغل کرد. که بابابزرگش گفت: یونگی ایشون ا/ت هستن میتونی بزاریش پیشت؟
یونگی : مگه...
پیرمرده: پدر و مادرش ولش کردن و هیچ خونه یا پول و وسیله ای نداره منم الان میخوام برم خونه عموت کار پیش اومده که بعدش میخوام سفر کنم فرانسه .
یونگی: نمیدونم بابابزرگ ولی...
پیرمرد: ا/ت رو مثل خواهرت بدون تو که خواهر نداری .
یونگی : بابابزرگ بزار از مدیر کمپانی بپرسم اجازه میده یانه بعد بهت میگم
پیرمرد: این دیگه کیه؟
یونگی: راستی یادم رفت بگم که من یه خواننده شدم برا همین نمیتونم
پیر مرده: خب الان بهش بگو
ا/ت : اگه نمیتونه خودتونو اذیت نکنین میتونم....
پیرمرده: تو برام مهمی دختر تو مثل نومی
یونگی: زنگ زدم گفت که میزاره ولی شرط داره
پیرمرده: چه شرطی ؟
یونگی : میگه که باید بیاد کمپانی کار کنه ولی نگفت چکار.
پیر مرده : اگه ا/ت مشکل نداشته باشه اشکال نداره
ا/ت :مشکل ندارم ولی شاید خودشون با بودنم راحت نباشن.
تهیونگ : نه راحتیم تو خودت راحت باشی ما راحتیم ما با هرکی باشیم راحتیم.
پیرمرد: تو یکی خفه شو کراش مراش نزن واگرنه میزنم دهنتو پاره میکنم.
پسرا:😂😂😂
پیرمرد:با شماها هم هستم
پسرا:😅😅😅
پیرمرد : خب یونگی من باید برم
یونگی: نشستی بابابزرگی چایی میخوردی.
پیرمرد: ممنون ولی باید برم.
پیرمرد:راستی یونگی یادم رفت بهت بگم
یونگی:بله
پیرمرد:ا/ت کره ای بلد نیست تو اینگلیسی که بلدی بهش کره ای یاد بده
یونگی : معلومه تازه ایرانی حرف زد .
پیرمرد : به خاطر بابابزرگ ا/ت رو اذیت نکنیا
یونگی : مگه بچم چمه.
پیرمرد : دوسش داشته باشی .همیشه زنگ میزنم حالشو بپرسم باشه!
یونگی : باشه خب دارم میگم چمه
پیرمرد :خدافظ
یونگی:به سلامت😐
خب این هم از این پارت😁
خوشتون اومد لایک و کامنت بدید😁
فالو کنین فالو میشید😁
اون یونگیه ! من دارم خواب میبینم! شایدم نه! وای خدا مرگم بده
جونگ کوک: شما بابابزرگ یونگی هستین
پیرمرد : بله اینجان؟
جونگ کوک : بله هستن....اون وقت خانم خوشکله کیه؟
پیر مرد : توضیح میدم اگه بزاری بیام داخل
جونگ کوک :....م..معذرت میخوام بفرمایید
سرم پایین بود و رفتیم داخل .
جونگ کوک : شوگا بابابزگت اینجاس
شوگا انگار خواب بود.
یونگی : پدرم؟ ولم کن بخوابم حوصله قر زدش رو ندارم.
جونگ کوک : گفتم بابابزرگت!
یونگی : چی گفتی!!!
یونگی اومد و بابابزرگش رو بغل کرد. که بابابزرگش گفت: یونگی ایشون ا/ت هستن میتونی بزاریش پیشت؟
یونگی : مگه...
پیرمرده: پدر و مادرش ولش کردن و هیچ خونه یا پول و وسیله ای نداره منم الان میخوام برم خونه عموت کار پیش اومده که بعدش میخوام سفر کنم فرانسه .
یونگی: نمیدونم بابابزرگ ولی...
پیرمرد: ا/ت رو مثل خواهرت بدون تو که خواهر نداری .
یونگی : بابابزرگ بزار از مدیر کمپانی بپرسم اجازه میده یانه بعد بهت میگم
پیرمرد: این دیگه کیه؟
یونگی: راستی یادم رفت بگم که من یه خواننده شدم برا همین نمیتونم
پیر مرده: خب الان بهش بگو
ا/ت : اگه نمیتونه خودتونو اذیت نکنین میتونم....
پیرمرده: تو برام مهمی دختر تو مثل نومی
یونگی: زنگ زدم گفت که میزاره ولی شرط داره
پیرمرده: چه شرطی ؟
یونگی : میگه که باید بیاد کمپانی کار کنه ولی نگفت چکار.
پیر مرده : اگه ا/ت مشکل نداشته باشه اشکال نداره
ا/ت :مشکل ندارم ولی شاید خودشون با بودنم راحت نباشن.
تهیونگ : نه راحتیم تو خودت راحت باشی ما راحتیم ما با هرکی باشیم راحتیم.
پیرمرد: تو یکی خفه شو کراش مراش نزن واگرنه میزنم دهنتو پاره میکنم.
پسرا:😂😂😂
پیرمرد:با شماها هم هستم
پسرا:😅😅😅
پیرمرد : خب یونگی من باید برم
یونگی: نشستی بابابزرگی چایی میخوردی.
پیرمرد: ممنون ولی باید برم.
پیرمرد:راستی یونگی یادم رفت بهت بگم
یونگی:بله
پیرمرد:ا/ت کره ای بلد نیست تو اینگلیسی که بلدی بهش کره ای یاد بده
یونگی : معلومه تازه ایرانی حرف زد .
پیرمرد : به خاطر بابابزرگ ا/ت رو اذیت نکنیا
یونگی : مگه بچم چمه.
پیرمرد : دوسش داشته باشی .همیشه زنگ میزنم حالشو بپرسم باشه!
یونگی : باشه خب دارم میگم چمه
پیرمرد :خدافظ
یونگی:به سلامت😐
خب این هم از این پارت😁
خوشتون اومد لایک و کامنت بدید😁
فالو کنین فالو میشید😁
۵۰.۶k
۲۲ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.