پارت دوازده
ات ویو$
رسیدیم تالار عروسی همه به به افتخار ما بلند شدن ماهم تعظیم کردیم رفتیم جاهای مخصوصمون نشستیم که یه پسر اومد سمتمون و به کوک و من سلام کرد
(علامت پسره@)
@سلام کوک خوبی
-سلام ته تو خوبی
@ممنون منم خوبم سلام زن داداش شما خوبین
نامرا:تهیی کجایی اه اینجایی ااا سلام
@ام کوک این دوست دختر منه باهاش اشنا شو نامرا این داداشمه
-+خوشبختم (هم زمان)
@نامرا :لبخند
نامرا بچه ها امید وارم همیشه خوشبخت شین خیلی خوش حالم کوک اوپا
-ممنون نامرا
ات ویو
از دور یکی برام اشنا اومد یکم دقت کردم دیدم خودشه همون کثافت عوضی
فلش بک به 2 سال پیش
+نه خواهش میکنم لطفا نههههه(داد)
¥ببند اون دهنتو تو که نمیتونی فرار کنی
+لعنتی ولم کن کمککککک(داد و گریه)
ات ویو
لباسامو در اوردهبود میخواست بهم تجاوز کنه اسمش مینوو بود قلدر دبیرستان هرچقدر تلاش کردم نشد تا بلخره یه پسر به اسم بینگی نجاتم داد
+ممنونم ممنون جبرانش میکنم
%خواهش میکنم من کاری نکردم که میبرمش اداره ی اگاهی
پایان فلش بک
+اون عوضی اینجا چیکار میکنه
-ات، ات.... اتتتتتت
+ها اها بله با منی؟
-به با شمام کجایی؟
+کوک اونو میشناسیش؟ (اشاره به مینوو)
-ام اره پسر دایی عوضیمه چطور؟
+هه پس از اولش همه جا عوضی
- تا یه سال پیش تو زندان بود به خاطر تجاوز به ی دختر تو میشناسیش؟
+هه اون دختره که میخواست بهش تجاوز کنه من بودم اقا دوستم بینگی نجاتم داد
-ای عوضی خودم میکشمش
ویو ادمین
خلاصه این ها اون روز رو عروسی گرفتنو نه ماه بعد صاحب یه پسر شدن و باهم زندگی کردن مینوو هم کشتن
میدونم بد شد ببخشید
رسیدیم تالار عروسی همه به به افتخار ما بلند شدن ماهم تعظیم کردیم رفتیم جاهای مخصوصمون نشستیم که یه پسر اومد سمتمون و به کوک و من سلام کرد
(علامت پسره@)
@سلام کوک خوبی
-سلام ته تو خوبی
@ممنون منم خوبم سلام زن داداش شما خوبین
نامرا:تهیی کجایی اه اینجایی ااا سلام
@ام کوک این دوست دختر منه باهاش اشنا شو نامرا این داداشمه
-+خوشبختم (هم زمان)
@نامرا :لبخند
نامرا بچه ها امید وارم همیشه خوشبخت شین خیلی خوش حالم کوک اوپا
-ممنون نامرا
ات ویو
از دور یکی برام اشنا اومد یکم دقت کردم دیدم خودشه همون کثافت عوضی
فلش بک به 2 سال پیش
+نه خواهش میکنم لطفا نههههه(داد)
¥ببند اون دهنتو تو که نمیتونی فرار کنی
+لعنتی ولم کن کمککککک(داد و گریه)
ات ویو
لباسامو در اوردهبود میخواست بهم تجاوز کنه اسمش مینوو بود قلدر دبیرستان هرچقدر تلاش کردم نشد تا بلخره یه پسر به اسم بینگی نجاتم داد
+ممنونم ممنون جبرانش میکنم
%خواهش میکنم من کاری نکردم که میبرمش اداره ی اگاهی
پایان فلش بک
+اون عوضی اینجا چیکار میکنه
-ات، ات.... اتتتتتت
+ها اها بله با منی؟
-به با شمام کجایی؟
+کوک اونو میشناسیش؟ (اشاره به مینوو)
-ام اره پسر دایی عوضیمه چطور؟
+هه پس از اولش همه جا عوضی
- تا یه سال پیش تو زندان بود به خاطر تجاوز به ی دختر تو میشناسیش؟
+هه اون دختره که میخواست بهش تجاوز کنه من بودم اقا دوستم بینگی نجاتم داد
-ای عوضی خودم میکشمش
ویو ادمین
خلاصه این ها اون روز رو عروسی گرفتنو نه ماه بعد صاحب یه پسر شدن و باهم زندگی کردن مینوو هم کشتن
میدونم بد شد ببخشید
۴.۷k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.