داستان شب9
#داستان_شب9
داستان قرض نمره , داستان کوتاه وخواندنی وجالب
خانم معلم چن در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن پر احتیاطی او را صدا کرد.
خانم چن او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد،
گفت: تو در امتحان از 100 نمره 59 گرفتی.
تو تنها کسی هستی که نمرۀ قبولی یعنی 60 نگرفته است.
پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود،
سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم، می شود…
می شود یک نمره به من ارفاق کنید؟
خانم معلم با عتاب مادرانه ای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟
این ممکن نیست.
من طبق جواب هایی که در برگۀ امتحانت نوشته ای به تو نمره داده ام.
او اضافه کرد: نگران نباش.
من که نمی خواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم.
تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری بکنی و نمرۀ بهتری بگیری.
پسر با صدایی که نشان می داد خیلی ترسیده است،
گفت: اما مادرم کتکم می زند.
خانم معلم ساکت شد. او آرزوی والدین را درک می کرد که می خواهند بچه هایشان بهترین نمره ها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمی توانست در برابر بچه های بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد.
اما یک موضوع دیگر هم بود. او می دانست که کتک خوردن بچه ها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمی کند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آنها را از تحصیل بازدارد.
نمی دانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه. او در کار خود جداً اصول را رعایت می کند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت.
نگاهی به پسرک کرد.
هنوز تمام تن پسرک از ترس می لرزید و به گریه هم افتاده بود.
عاقبت رو به پسرک کرد و با صدای ملایمی گفت:
ببین، این پیشنهادم را قبول می کنی یا نه؟ من به ورقه ات یک نمره «ارفاق» نمی کنم. فقط می توانم یک نمره به تو «قرض» بدهم. تو هم باید در امتحان بعدی 10 برابر آن را، یعنی 10 نمره، به من پس بدهی. خوب است؟
پسرک با شادی غیر قابل وصفی گفت: چشم! من حتما در امتحان بعدی 10 نمره به شما پس می دهم.
او با خوشحالی از خانم معلم چن تشکر کرد و رفت.
از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم چن پس بدهد، با دقت زیاد درس می خواند.
تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد. از طرف مدرسه به او جایزه ای داده شد.
وقتی در مراسم اعطای جایزه نگاهش به خانم چن افتاد، از دیدن لبخندی که معلمش به او می زد، احساساتی شد و گریه کرد.
#داستان قرض نمره
از پسِ آن «درس» که خانم چن به او داده بود،
مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد.
او اولین دانشجو از روستایشان بود.
او پس از مشغول شدن به کار و به دست آوردن موفقیت های شغلی و مالی پیاپی، بارها و به بهانه های گوناگون به سازندگی روستایشان کمک کرده و هر سال به دیدن معلمش خانم چن به آنجا می رود.
او همیشه ماجرای قرض نمره را به دوستانش تعریف می کند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده می شود.
زیرا می داند که نمره ای که خانم چن به او قرض داد، سرنوشتش را تغییر داد.
به نام خدا به یاد خدا برای خدا #تلگرام_خدا
میعادگاه عاشقان لطفا با وضو وارد اینکانال شوید
آن سوی همه ی دلتنگی ها خدائی ست که داشتنش جبران همه ی نداشتن هاست.
اگه اولش به فکرآخرش نباشی
آخرش به فکراولش میفتی!
فرزندانتان رابه حضرت صاحب زمان منجی کل جهان(عج)بسپارید،آنها رابیمه حضرت صاحب زمان منجی کل جهان(عج)بکنید.
تاحالا ازامام مهدی(عج) حاجت گرفتید؟
می خواهیدهرحاجتی داریداز امام مهدی(عج)بگیرید؟
اگه می خواهیدهم اینک به جمع مابپیوندید ↓ ↓ ↓
تلگرام_خدا
https://t.me/jhmvd
مبادا بگذارید تلگرام خداخالی بماندتادپیشگاه خداوندعزوجل،پاسخی داشته باشید.
پاسخگویی ومسئولیت پذیری یک امردینی است؟
دعای حضرت حضرت امام مهدی صاحب زمان منجی کل جهان (عج) پشت و پناهتون إن شاء الله
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
داستان قرض نمره , داستان کوتاه وخواندنی وجالب
خانم معلم چن در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن پر احتیاطی او را صدا کرد.
خانم چن او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد،
گفت: تو در امتحان از 100 نمره 59 گرفتی.
تو تنها کسی هستی که نمرۀ قبولی یعنی 60 نگرفته است.
پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود،
سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم، می شود…
می شود یک نمره به من ارفاق کنید؟
خانم معلم با عتاب مادرانه ای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟
این ممکن نیست.
من طبق جواب هایی که در برگۀ امتحانت نوشته ای به تو نمره داده ام.
او اضافه کرد: نگران نباش.
من که نمی خواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم.
تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری بکنی و نمرۀ بهتری بگیری.
پسر با صدایی که نشان می داد خیلی ترسیده است،
گفت: اما مادرم کتکم می زند.
خانم معلم ساکت شد. او آرزوی والدین را درک می کرد که می خواهند بچه هایشان بهترین نمره ها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمی توانست در برابر بچه های بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد.
اما یک موضوع دیگر هم بود. او می دانست که کتک خوردن بچه ها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمی کند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آنها را از تحصیل بازدارد.
نمی دانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه. او در کار خود جداً اصول را رعایت می کند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت.
نگاهی به پسرک کرد.
هنوز تمام تن پسرک از ترس می لرزید و به گریه هم افتاده بود.
عاقبت رو به پسرک کرد و با صدای ملایمی گفت:
ببین، این پیشنهادم را قبول می کنی یا نه؟ من به ورقه ات یک نمره «ارفاق» نمی کنم. فقط می توانم یک نمره به تو «قرض» بدهم. تو هم باید در امتحان بعدی 10 برابر آن را، یعنی 10 نمره، به من پس بدهی. خوب است؟
پسرک با شادی غیر قابل وصفی گفت: چشم! من حتما در امتحان بعدی 10 نمره به شما پس می دهم.
او با خوشحالی از خانم معلم چن تشکر کرد و رفت.
از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم چن پس بدهد، با دقت زیاد درس می خواند.
تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد. از طرف مدرسه به او جایزه ای داده شد.
وقتی در مراسم اعطای جایزه نگاهش به خانم چن افتاد، از دیدن لبخندی که معلمش به او می زد، احساساتی شد و گریه کرد.
#داستان قرض نمره
از پسِ آن «درس» که خانم چن به او داده بود،
مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد.
او اولین دانشجو از روستایشان بود.
او پس از مشغول شدن به کار و به دست آوردن موفقیت های شغلی و مالی پیاپی، بارها و به بهانه های گوناگون به سازندگی روستایشان کمک کرده و هر سال به دیدن معلمش خانم چن به آنجا می رود.
او همیشه ماجرای قرض نمره را به دوستانش تعریف می کند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده می شود.
زیرا می داند که نمره ای که خانم چن به او قرض داد، سرنوشتش را تغییر داد.
به نام خدا به یاد خدا برای خدا #تلگرام_خدا
میعادگاه عاشقان لطفا با وضو وارد اینکانال شوید
آن سوی همه ی دلتنگی ها خدائی ست که داشتنش جبران همه ی نداشتن هاست.
اگه اولش به فکرآخرش نباشی
آخرش به فکراولش میفتی!
فرزندانتان رابه حضرت صاحب زمان منجی کل جهان(عج)بسپارید،آنها رابیمه حضرت صاحب زمان منجی کل جهان(عج)بکنید.
تاحالا ازامام مهدی(عج) حاجت گرفتید؟
می خواهیدهرحاجتی داریداز امام مهدی(عج)بگیرید؟
اگه می خواهیدهم اینک به جمع مابپیوندید ↓ ↓ ↓
تلگرام_خدا
https://t.me/jhmvd
مبادا بگذارید تلگرام خداخالی بماندتادپیشگاه خداوندعزوجل،پاسخی داشته باشید.
پاسخگویی ومسئولیت پذیری یک امردینی است؟
دعای حضرت حضرت امام مهدی صاحب زمان منجی کل جهان (عج) پشت و پناهتون إن شاء الله
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
۴.۰k
۲۰ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.