ممنونم که از یک جایی به بعد خوب نبودی مهربان نبودی و

ممنونم که از یک جایی به بعد؛ خوب نبودی ، مهربان نبودی ، وفادار نبودی ، تا من ببینم و بپذیرم که آدمها تا یک جایی ایده‌آل میمانند ، که مسیرهای رابطه تا یک جایی هموار است .
اما از یک جایی به بعد به سراشیبیِ تغییر میرسد و آدمها هر روز از تصورات من دورتر میشوند و مرا در بن‌بست بُهت و ابهام ، جا میگذارند .
من باید به نداشتنها و از دست دادنها و بی‌پشتوانه ادامه‌دادنها عادت میکردم .
من باید یاد میگرفتم آدمهای مهم زندگی‌ام را از دست بدهم و نشکنم ، که آدمهای مهمتری پیدا کنم و دل نبندم ، که روابط تازه‌ای تجربه کنم و چیزهای تازه‌ای یاد بگیرم .
من باید یاد میگرفتم که هر تکه از پازل عشق را در هر انسان مهربانی ببینم ، نه تمام عشق را در یک نفر .
خوشحالم که عادت کرده‌ام به نفس کشیدن و ادامه دادن و لبخند زدن بدون حضور و حرف‌های تو، خوشحالم که نیستی و هنوز هم آرامم .
من خودم را محدود کرده‌ بودم به تو ، و تو به من آموختی که محدود بودن به زمان و مکان و آدمها خوب نیست .
تو به من آموختی که تعصب داشتن به احساسها و آدمها خوب نیست .
تو به من آموختی به‌سان رودخانه‌ای خروشان ، در جریان باشم ، نه به‌سان مردابی ایستاده و در انتظار توجه .
در انتظار توجه چشمه‌ای که مدت‌هاست خشکیده . . .


#نرگس_صرافیان_طوفان

@Aghazia
#چهارمحال_و_بختیاری
#زاینده_رود
#پاییز۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)

يه چيزايي تو زندگيمون اسانس دارن.يعني چون خود واقعيشون در دس...

به کاکتوس اگه زیاد آب بدی، بی‌حال می‌شه و کم‌کم می‌پوسه؛اما ...

تنها و خسته، ولی سبز و امیدوار :)#Aghazia#شهرکرد_پاییز۱۴۰۰#ه...

دوستان شما هم نه فراغت نشستن، نه شکیب رخت بستن، نه مقام ایست...

قهوه تلخ پارت ۳۸ولم کرد و همینطور که وسایلش رو جمع می‌کرد اد...

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۲

My angel (part6)تا اینکه در به صدا در اومد .. کمی تعجب کردی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط