بردهکوچولویمن
#برده_کوچولوی_من
پارت119
با ترس و درد شروع کردم التماس کردن اینقد حالم بد بود ک نمیفهمیدم چی میگم فقط التماسش میکردم
گوشش هیچی بدهکار نبود لامپای عمارت همشون خاموش بودن
همونطور منو برد بالا پرت کرد تو اتاق و درو قفل کرد
با ترس عقب عقب رو زمین خودم میکشیدم
با یه حرکت کمر بندشو در اورد با ترس گقتم
(از این به بعد ات _
کوک+)
_جونگکوک غلطط کردم
گوه خوردمم
تو ک میدونی پی کار بدی نبودم
تا خواستم ادامه حرفمو بگم با کمربندش ک فرو اومد رو شونم جیغی زدم
_ایییییییییی
+ک پی کار بدی نبودی؟؟
مگه تو جرعتم داری برا همچین گو*ه خوریا؟؟
با ترس تند تند سرمو به علامت منفی تکون دادم که ضربه ی دیگه ای زد
+بگووو دیگ از این گوه*ا نمیخورمم
بگووو اتـ
با ترس و جیغ گفتم
_دیگ از این گوه*ا نمیخور.....
با ضربه بعدیش جیغم بلند تر شد و صدای هق هق مظلومانم پر شد توی اتاق
با یه حرکت کمربندو پرت کرد گوشه اتاق و دستاشو چنگ کرد تو موهام
ـ...
پارت119
با ترس و درد شروع کردم التماس کردن اینقد حالم بد بود ک نمیفهمیدم چی میگم فقط التماسش میکردم
گوشش هیچی بدهکار نبود لامپای عمارت همشون خاموش بودن
همونطور منو برد بالا پرت کرد تو اتاق و درو قفل کرد
با ترس عقب عقب رو زمین خودم میکشیدم
با یه حرکت کمر بندشو در اورد با ترس گقتم
(از این به بعد ات _
کوک+)
_جونگکوک غلطط کردم
گوه خوردمم
تو ک میدونی پی کار بدی نبودم
تا خواستم ادامه حرفمو بگم با کمربندش ک فرو اومد رو شونم جیغی زدم
_ایییییییییی
+ک پی کار بدی نبودی؟؟
مگه تو جرعتم داری برا همچین گو*ه خوریا؟؟
با ترس تند تند سرمو به علامت منفی تکون دادم که ضربه ی دیگه ای زد
+بگووو دیگ از این گوه*ا نمیخورمم
بگووو اتـ
با ترس و جیغ گفتم
_دیگ از این گوه*ا نمیخور.....
با ضربه بعدیش جیغم بلند تر شد و صدای هق هق مظلومانم پر شد توی اتاق
با یه حرکت کمربندو پرت کرد گوشه اتاق و دستاشو چنگ کرد تو موهام
ـ...
- ۶.۹k
- ۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط