میخواهم دست بکشم از غرورم برای چشمای تو
میخواهم دست بکشم از غرورم برای چشمای تو
می افتد روزی اشک به پـــای چشمــــای تو
ای بـــرایم نارفــیق و دوســـــت نمـــا
با من بمان و غریب درد آشنــای چشمــای تو
این روزها خسته ام از زندگی بیـــــا ببین
که این دل چگونه میشکند زیر پای چشمای تو
فکر میــــکردم تــــو هم دل شکسته ی منی
ولی بـــاور نمیکنم به این ادعای چشمای تو
صبر کـــــردم به قولت در این دوران جوانی
که دیگر عمری نیست و یک دم وفای چشمای تو
می افتد روزی اشک به پـــای چشمــــای تو
ای بـــرایم نارفــیق و دوســـــت نمـــا
با من بمان و غریب درد آشنــای چشمــای تو
این روزها خسته ام از زندگی بیـــــا ببین
که این دل چگونه میشکند زیر پای چشمای تو
فکر میــــکردم تــــو هم دل شکسته ی منی
ولی بـــاور نمیکنم به این ادعای چشمای تو
صبر کـــــردم به قولت در این دوران جوانی
که دیگر عمری نیست و یک دم وفای چشمای تو
۲.۴k
۲۱ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.