9️⃣) چرا مردم مدینه در قبال قتل دختر پیامبر صلی الله علی
9️⃣) چرا #مردم_مدینه در قبال #قتل_دختر_پیامبر #صلی_الله_علیه_و_آله #سکوت کرده و هیچ اقدامی نکردند⁉ ️
🍀
اولا به فرض این که مردم مدینه هیچ عکس العملی در برابر این فاجعه هولناک نشان نداده باشند، این مطلب موجب اشکال به اصل این واقعه مسلم تاریخی نیست؛
بلکه اشکال را متوجه مردم مدینه یا حاکمان مدینه می سازد و باید دید چه چیزی بر سر مردم مدینه آمده که در برابر این مسئله سکوت می کنند ویا شاید اموری نظیر #ترس و #زور و #تهدید و خفقان باعث این سکوت شده ویا شاید علت دیگری داشته باشد؛ و باید از لا به لای مدارک معتبر تاریخ، سرّ این سکوت را به دست آورد.
🍀
ثانیاً: تاریخ در قضایای مشابه دیگری نیز، شاهد چنین عکس العملهایی از مردم مدینه است!
برای
نمونه، مگر مردم مدینه نبودند که در برابر #کشتن_عثمان و تعرض به همسر او عکس العملی از خود نشان ندادند
📚 (تاریخ طبری ج 3 ص 468 و438.)
آیا می توان گفت چون مردم مدینه عکس العملی نشان نداند پس قتل عثمان رخ نداده است؟!
🍀
ثالثا: تاریخ نشان می دهد: فضای حاکم در جامعه در آن دوران، #فضای_زور و فشار و تهدید و
سرکوب بود ومردم جرات مخالفت نداشتند.
ابوبکر که تنها با بیعت عمر و چند نفر دیگر بر مسند خلافت نشست، با کمک قبایل اطراف مدینه و تازه مسلمانان، با ضرب و زور از مردم بیعت گرفت و حکومت خود را تثبیت کرد و پس از آن، هرکه با آنان مخالفت می کرد و یا از بیعت سرباز می زد با برخوردی بسیار شدید مواجه می شد و حتی گاهی محکوم به مرگ می گشت و جان و مال و حریمش مباح دانسته می شد؟!
.
جالب است که ماوردی از بزرگان اهل سنت می نویسد: بر اساس نظر اکثر فقها و نیز متکلمان بصری، خلافت با بیعت پنج نفر منعقد می شود و دلیل این امر آن است که: تنها پنج نفر با ابوبکر بیعت کردند و سپس مردم(خواسته یا ناخواسته) از آنها تبعیت کردند.
این پنج نفر عبارتند از: عمربن خطاب، ابوعبیده جراح، اسید بن حضیر، بشر بن سعد، و سالم مولی ابی حذیفه... .
📚 (ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص4)
از طرفی اهل سقیفه، با زور و اجبار مردم را به بیعت با ابوبکر وادار میکردند و حتی با زور دست مخالفان را به نشانۀ بیعت، بر دست #ابوبکر میکشیدند!! و این را بیعت تلقی می کردند!!!
در اولین لحظه های بیعت، با مخالفان با لگد و امثال آن برخورد می کردند و پس از مدتی با قتل و آتش زدن!
#روز_سقیفه، بیعت کنندگان با ابوبکر، سعد را زیر دست و پا له کردند . به آنها گفته شد سعد را کشتید #عمرگفت: خدا سعد را کشت! او منافق بود!
📚 ( تاریخ الطبری، ج 2، ص 244؛ صحیح البخاری، ج 3، ص 1341،؛ )
حباب بن منذر آن صحابی بزرگ و مجاهد جنگ بدر را با آن همه سابقهی درخشان به جرم اینکه خلافت ابوبکر را قبول نکرده بود، در همان سقیفه گرفتند وصورتش را به زمین کشیدند و دهانش را پر از خاک کردند.
📚 ( إبن أبیالحدید، شرح نهج البلاغة، ج6، ص26)
ابن ابی الحدید مینویسد: عمر کسی بود که بیعت ابوبکر را محکم کرد و مخالفین ابوبکر را به بیعت کشاند و شمشیر زبیر را در وقتی که آن را از غلاف بیرون آورده بود شکست و به سینه مقداد کوبید و گفت: سعد را بکشید، خدا او را بکشد، و نیز دماغ حباب بن منذر را به خاک مالید و دهانش را پر از خاک نمود،...، و افرادی از بنی هاشم را که به خانه فاطمه(س) پناه برده بودند تهدید کرد و آنها را از خانه بیرون آورد،
و اگر عمر نبود خلافت به ابوبکر نمیرسید و استوانه های حکومتش محکم نمیشد.📚 (إبن أبیالحدید، شرح نهج البلاغة، ج1، ص110)
وی در جای دیگر در مورد برخورد با زبیر در روز بیعت می نویسد:
زبیر از خانه علی(ع) بیرون آمد و شمشیر به دست داشت، زیاد بن لبید انصاری با مرد دیگری او را کتک زدند و شمشیرش را گرفتند. و... او را به ضرب و زور و کتک به طرف ابوبکر بردند.
📚 ( شرح نهج البلاغه: 1/164 (2/45).
براء بن عازب در باره نحوه بیعت گرفتن برای ابوبکر میگوید: «پیوسته دوستدار بنی هاشم بودم. چون پیامبر(ص) درگذشت، ترسیدم که قریش به رد خلافت از بنی هاشم آهنگ کنند، این احتمال بر سرگشتگی و پریشانی من از مرگ پیامبر(ص) میافزود. پیوسته میان بنی هاشم- که نزدیک پیکر رسول خدا (ص) در حجره ( مسجد) بودند- و سران قریش آمد و شد داشتم که ناگاه ابو بکر و عمر ناپدید شدند و گوینده ای خبر داد که قوم در سقیفه بنی ساعده اند.
دیگری گفت: با ابو بکر بیعت کرده اند. دیری نگذشت که ابو بکر به همراهی عمر، ابو عبیده و گروهی از حاضران سقیفه پیش آمد. جامه های صنعانی بر تن کرده بودند و با هر کس رویارو میشدند او را به جبر میکشیدند و دستش را برای بیعت بر دست ابو بکر می نهادند، خواسته یا ناخواسته
🍀
اولا به فرض این که مردم مدینه هیچ عکس العملی در برابر این فاجعه هولناک نشان نداده باشند، این مطلب موجب اشکال به اصل این واقعه مسلم تاریخی نیست؛
بلکه اشکال را متوجه مردم مدینه یا حاکمان مدینه می سازد و باید دید چه چیزی بر سر مردم مدینه آمده که در برابر این مسئله سکوت می کنند ویا شاید اموری نظیر #ترس و #زور و #تهدید و خفقان باعث این سکوت شده ویا شاید علت دیگری داشته باشد؛ و باید از لا به لای مدارک معتبر تاریخ، سرّ این سکوت را به دست آورد.
🍀
ثانیاً: تاریخ در قضایای مشابه دیگری نیز، شاهد چنین عکس العملهایی از مردم مدینه است!
برای
نمونه، مگر مردم مدینه نبودند که در برابر #کشتن_عثمان و تعرض به همسر او عکس العملی از خود نشان ندادند
📚 (تاریخ طبری ج 3 ص 468 و438.)
آیا می توان گفت چون مردم مدینه عکس العملی نشان نداند پس قتل عثمان رخ نداده است؟!
🍀
ثالثا: تاریخ نشان می دهد: فضای حاکم در جامعه در آن دوران، #فضای_زور و فشار و تهدید و
سرکوب بود ومردم جرات مخالفت نداشتند.
ابوبکر که تنها با بیعت عمر و چند نفر دیگر بر مسند خلافت نشست، با کمک قبایل اطراف مدینه و تازه مسلمانان، با ضرب و زور از مردم بیعت گرفت و حکومت خود را تثبیت کرد و پس از آن، هرکه با آنان مخالفت می کرد و یا از بیعت سرباز می زد با برخوردی بسیار شدید مواجه می شد و حتی گاهی محکوم به مرگ می گشت و جان و مال و حریمش مباح دانسته می شد؟!
.
جالب است که ماوردی از بزرگان اهل سنت می نویسد: بر اساس نظر اکثر فقها و نیز متکلمان بصری، خلافت با بیعت پنج نفر منعقد می شود و دلیل این امر آن است که: تنها پنج نفر با ابوبکر بیعت کردند و سپس مردم(خواسته یا ناخواسته) از آنها تبعیت کردند.
این پنج نفر عبارتند از: عمربن خطاب، ابوعبیده جراح، اسید بن حضیر، بشر بن سعد، و سالم مولی ابی حذیفه... .
📚 (ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص4)
از طرفی اهل سقیفه، با زور و اجبار مردم را به بیعت با ابوبکر وادار میکردند و حتی با زور دست مخالفان را به نشانۀ بیعت، بر دست #ابوبکر میکشیدند!! و این را بیعت تلقی می کردند!!!
در اولین لحظه های بیعت، با مخالفان با لگد و امثال آن برخورد می کردند و پس از مدتی با قتل و آتش زدن!
#روز_سقیفه، بیعت کنندگان با ابوبکر، سعد را زیر دست و پا له کردند . به آنها گفته شد سعد را کشتید #عمرگفت: خدا سعد را کشت! او منافق بود!
📚 ( تاریخ الطبری، ج 2، ص 244؛ صحیح البخاری، ج 3، ص 1341،؛ )
حباب بن منذر آن صحابی بزرگ و مجاهد جنگ بدر را با آن همه سابقهی درخشان به جرم اینکه خلافت ابوبکر را قبول نکرده بود، در همان سقیفه گرفتند وصورتش را به زمین کشیدند و دهانش را پر از خاک کردند.
📚 ( إبن أبیالحدید، شرح نهج البلاغة، ج6، ص26)
ابن ابی الحدید مینویسد: عمر کسی بود که بیعت ابوبکر را محکم کرد و مخالفین ابوبکر را به بیعت کشاند و شمشیر زبیر را در وقتی که آن را از غلاف بیرون آورده بود شکست و به سینه مقداد کوبید و گفت: سعد را بکشید، خدا او را بکشد، و نیز دماغ حباب بن منذر را به خاک مالید و دهانش را پر از خاک نمود،...، و افرادی از بنی هاشم را که به خانه فاطمه(س) پناه برده بودند تهدید کرد و آنها را از خانه بیرون آورد،
و اگر عمر نبود خلافت به ابوبکر نمیرسید و استوانه های حکومتش محکم نمیشد.📚 (إبن أبیالحدید، شرح نهج البلاغة، ج1، ص110)
وی در جای دیگر در مورد برخورد با زبیر در روز بیعت می نویسد:
زبیر از خانه علی(ع) بیرون آمد و شمشیر به دست داشت، زیاد بن لبید انصاری با مرد دیگری او را کتک زدند و شمشیرش را گرفتند. و... او را به ضرب و زور و کتک به طرف ابوبکر بردند.
📚 ( شرح نهج البلاغه: 1/164 (2/45).
براء بن عازب در باره نحوه بیعت گرفتن برای ابوبکر میگوید: «پیوسته دوستدار بنی هاشم بودم. چون پیامبر(ص) درگذشت، ترسیدم که قریش به رد خلافت از بنی هاشم آهنگ کنند، این احتمال بر سرگشتگی و پریشانی من از مرگ پیامبر(ص) میافزود. پیوسته میان بنی هاشم- که نزدیک پیکر رسول خدا (ص) در حجره ( مسجد) بودند- و سران قریش آمد و شد داشتم که ناگاه ابو بکر و عمر ناپدید شدند و گوینده ای خبر داد که قوم در سقیفه بنی ساعده اند.
دیگری گفت: با ابو بکر بیعت کرده اند. دیری نگذشت که ابو بکر به همراهی عمر، ابو عبیده و گروهی از حاضران سقیفه پیش آمد. جامه های صنعانی بر تن کرده بودند و با هر کس رویارو میشدند او را به جبر میکشیدند و دستش را برای بیعت بر دست ابو بکر می نهادند، خواسته یا ناخواسته
۱۴.۵k
۲۸ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.