شوخی نیست
شوخی نیست ماه ها و سال ها هر کاری می کنی، هر برنامه ای که می ریزی، هر تصمیمی که می گیری تنها به این امید باشد که یکی را دوست داری و می خواهی به او برسی. می خواهی زیر یک سقف بودن را با او تجربه کنی. می خواهی عشق را به کمال برسانی.
بارها از خودت می پرسی؛ کمال عشق کجاست؟
بارها از خودت می پرسی؛ ته این رابطه کجاست؟
بارها خسته می شوی. بارها طرفت خسته می شود. بارها یکی از طرفین رابطه عقب می کشد. یکی سرد می شود. یکی آن دیگری را و عشقش را و احساسش را ندیده می گیرد. بارها کشمکش و اعتراض شما را از هم دور می کند و بارها نیاز به دوست داشتن، نیاز به دوست داشته شدن شما را به هم بر می گرداند.
شوخی نیست یک روز به خودت بیایی و ندانی کجای یک رابطه ایستاده ای. شوخی نیست کار به جایی برسد که یک روز صبح که از خواب بیدار می شوی ندانی طرفت کجای رابطه با تو ایستاده است ....
همه این ندانستن ها مثل یک تبر آهنی می افتد به جان پایه های یک رابطه. در هیاهوی روز مرگی ها و چه کنم چه کنم هامان صدای ضربه را نمی شنویم یا خودمان را به نشنیدن می زنیم. روزی که بنای عشق و دوست داشتن فروپاشید، آن روز می فهمیم که دیوارهای رابطه مان پر از موریانه بوده اند و ما نمی دانستیم.
#نیکی_فیروزکوهی
📚راس ساعت هیچ/نشر ایجاز
بارها از خودت می پرسی؛ کمال عشق کجاست؟
بارها از خودت می پرسی؛ ته این رابطه کجاست؟
بارها خسته می شوی. بارها طرفت خسته می شود. بارها یکی از طرفین رابطه عقب می کشد. یکی سرد می شود. یکی آن دیگری را و عشقش را و احساسش را ندیده می گیرد. بارها کشمکش و اعتراض شما را از هم دور می کند و بارها نیاز به دوست داشتن، نیاز به دوست داشته شدن شما را به هم بر می گرداند.
شوخی نیست یک روز به خودت بیایی و ندانی کجای یک رابطه ایستاده ای. شوخی نیست کار به جایی برسد که یک روز صبح که از خواب بیدار می شوی ندانی طرفت کجای رابطه با تو ایستاده است ....
همه این ندانستن ها مثل یک تبر آهنی می افتد به جان پایه های یک رابطه. در هیاهوی روز مرگی ها و چه کنم چه کنم هامان صدای ضربه را نمی شنویم یا خودمان را به نشنیدن می زنیم. روزی که بنای عشق و دوست داشتن فروپاشید، آن روز می فهمیم که دیوارهای رابطه مان پر از موریانه بوده اند و ما نمی دانستیم.
#نیکی_فیروزکوهی
📚راس ساعت هیچ/نشر ایجاز
۳.۳k
۱۹ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.