درد یعنی بروی دردسرش کم بشود

درد یعنی بزنی دست به انکار خودت
عاشقش باشی و افسوس گرفتار خودت

به خدا درد کمی نیست که با پای خودت
بدنت را بکشانی به سر دار خودت

کاروان رد بشود، قصه به آخر برسد
بشوی گوشه ای از چاه خریدار خودت

درد یعنی لحظاتی به دلت پشت کنی
بشوی شاعر و یک عمر بدهکار خودت

درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد
بگذاری برود! آه... به اصرار خودت!

بگذاری برود در پی خوشبختی خود
و تو لذت ببری از غم و آزار خودت

درد یعنی بروی، دردسرش کم بشود
بشوی عابر آواره ی افکار خودت

اینکه سهم تو نشد درد کمی نیست ولی
درد یعنی بزنی دست به انکار خودت

"علی صفری"

#خاص #جذاب #تنهایی
دیدگاه ها (۱)

هر روز بی تو روز مباداست

شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید

آخه گونه هاش چال داشت...

‏شده تو زندگی احساس بی کسی کنی؟!شاید اگه فقط یه نفر رو داشتی...

آبنبات تلخ

"عشق او بود "پارت نمد چند ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡در حال دویدن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط