قبل از شروع محرم ، یادمون باشه که عزاداری اباعبدالله ، نذ
قبل از شروع محرم ، یادمون باشه که عزاداری اباعبدالله ، نذر ظهور بقیه الله
متن زیر عااااالیه 👇 کامل بخونید
گناه تو چیست ؟!
آخر به کدامین گناه صبحهایت همه حسرت است و شبهایت همه آه؟!این همه سال، این همه انتظار، این همه چشم به راهی… به من بگو چه میکنی با این قلبِ پر درد؟!چه میکنی با آه، چه میکنی با درد؟!چه میکنی با سوز، چه میکنی با مرورِ این خاطرات تلخ؟!…خاطره در …خاطره دیوار…خاطره گلمیخ…خاطره مادر…خاطره مسجد…خاطره محراب…خاطره فرق شکافته…خاطره پدر…خاطره زهر…خاطره زندان…خاطره زنجیر…خاطره تشنگی…خاطره تنهایی…خاطره طفل شیرخوار،عمود آهن، کَمرِ شکسته،پیشانی سنگ خورده، تیر سهشعبه،گلوی بریده…آه… خدای من…چه میکنی با این همه درد،چه میکنی با این همه آه چه میکنی با این همه سوز؟!چه بوده است زندگی تو؟هر لحظه با درد،هر لحظه با غم،هر لحظه با غربت.. آه… غربت، غربت، غربت…
یا صاحب الزمان !
تو با غربت جدّت بیش از رنجهای دیگرش آشنایی… تو درد غربت را میشناسی، با غریبی آشنایی… با رنج خیانت مردمان خو گرفتهای… و میدانی که درد و رنج و غم چیزی است و احساس تنها بودن و تنها ماندن چیز دیگر… آه پدر… تو نیز تنها ماندهای … تو نیز غریب ماندهای… باور میکنی پدر؟!
گذر ایام تو را از یاد مردمان برد… گذر ایام تنها نام تو را لقلقه زبانشان کرد… میفهمی پدر؟! لقلقه زبان و دیگر هیچ… و به یقین تو در شگفتی، از آنان که گریه میکنند بر غربت امام شهیدشان و نمیگریند بر غریبی امام زنده خویش… آه پدر… به کدامین گناه تنها ماندهای… چه بوده است که نکردهای در حق مردمان؟! چه بسیار سفرههاشان که دعا کردی و خداوند برکت داد… چه بسیار نمازها که خواندی و خداوند باران داد…
چه بسیار نالهها که کردی و خداوند رحمت فرستاد… و چه بسیار صورت که بر خاک گذاشتی تا خداوند درگذرد از ایشان… آه پدر… تک تکشان را در یاد نگاه میداری… و یکایکشان را در نظر داری… و فراموششان نمیکنی…
پس چگونه است که ایشان فراموشت کردهاند؟! چگونه است که دم میزنند از این که اگر در کربلا بودند هرگز امامشان را تنها نمیگذاشتند و نمیبینند امروز را که چگونه تنهایت گذاردهاند…
و تو خوب با بهانههاشان آشنایی… خو گرفتهای… مینالند از غم نان واینکه فرصتی ندارند تا آنچنان که باید به امامشان بپردازند و به یاد میآورم گفتار آنان را که به بهانههایی چون این، چگونه جدّت حسین را تنها گذاردند…
دنیا فرقی نکرده است پدر… دنیا فرقی نکرده است… و ای کاش مییافتند که نه حسین را در کربلا احتیاجی به آنان بود و نه تو را در این زمان…
متن زیر عااااالیه 👇 کامل بخونید
گناه تو چیست ؟!
آخر به کدامین گناه صبحهایت همه حسرت است و شبهایت همه آه؟!این همه سال، این همه انتظار، این همه چشم به راهی… به من بگو چه میکنی با این قلبِ پر درد؟!چه میکنی با آه، چه میکنی با درد؟!چه میکنی با سوز، چه میکنی با مرورِ این خاطرات تلخ؟!…خاطره در …خاطره دیوار…خاطره گلمیخ…خاطره مادر…خاطره مسجد…خاطره محراب…خاطره فرق شکافته…خاطره پدر…خاطره زهر…خاطره زندان…خاطره زنجیر…خاطره تشنگی…خاطره تنهایی…خاطره طفل شیرخوار،عمود آهن، کَمرِ شکسته،پیشانی سنگ خورده، تیر سهشعبه،گلوی بریده…آه… خدای من…چه میکنی با این همه درد،چه میکنی با این همه آه چه میکنی با این همه سوز؟!چه بوده است زندگی تو؟هر لحظه با درد،هر لحظه با غم،هر لحظه با غربت.. آه… غربت، غربت، غربت…
یا صاحب الزمان !
تو با غربت جدّت بیش از رنجهای دیگرش آشنایی… تو درد غربت را میشناسی، با غریبی آشنایی… با رنج خیانت مردمان خو گرفتهای… و میدانی که درد و رنج و غم چیزی است و احساس تنها بودن و تنها ماندن چیز دیگر… آه پدر… تو نیز تنها ماندهای … تو نیز غریب ماندهای… باور میکنی پدر؟!
گذر ایام تو را از یاد مردمان برد… گذر ایام تنها نام تو را لقلقه زبانشان کرد… میفهمی پدر؟! لقلقه زبان و دیگر هیچ… و به یقین تو در شگفتی، از آنان که گریه میکنند بر غربت امام شهیدشان و نمیگریند بر غریبی امام زنده خویش… آه پدر… به کدامین گناه تنها ماندهای… چه بوده است که نکردهای در حق مردمان؟! چه بسیار سفرههاشان که دعا کردی و خداوند برکت داد… چه بسیار نمازها که خواندی و خداوند باران داد…
چه بسیار نالهها که کردی و خداوند رحمت فرستاد… و چه بسیار صورت که بر خاک گذاشتی تا خداوند درگذرد از ایشان… آه پدر… تک تکشان را در یاد نگاه میداری… و یکایکشان را در نظر داری… و فراموششان نمیکنی…
پس چگونه است که ایشان فراموشت کردهاند؟! چگونه است که دم میزنند از این که اگر در کربلا بودند هرگز امامشان را تنها نمیگذاشتند و نمیبینند امروز را که چگونه تنهایت گذاردهاند…
و تو خوب با بهانههاشان آشنایی… خو گرفتهای… مینالند از غم نان واینکه فرصتی ندارند تا آنچنان که باید به امامشان بپردازند و به یاد میآورم گفتار آنان را که به بهانههایی چون این، چگونه جدّت حسین را تنها گذاردند…
دنیا فرقی نکرده است پدر… دنیا فرقی نکرده است… و ای کاش مییافتند که نه حسین را در کربلا احتیاجی به آنان بود و نه تو را در این زمان…
۲.۲k
۰۴ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.