از او که رفته نباید رنجشی به دل گرفت

از او که رفته نباید رنجشی به دل گرفت
آنکه دوستش داریم همه گونه حقی بر ما دارد
حتی حق آنکه دیگر دوستمان نداشته باشد
نمی توان از او رنجشی به دل گرفت
بلکه باید تنها از خود رنجید
که چرا باید آنقدر شایسته ی محبت نباشیم که دوست ما را ترک کند ...
و این خود دردی کشنده است ...
دیدگاه ها (۳)

کاش می دانستی یک زن از لحظه ای که " دوستت دارم " می گویداز ل...

دل ز تن بردی و در جانی هنوزدردها دادی و درمانی هنوزآشکارا سی...

مرگم باد ! اگر لحظه ای کوتاه بیایماز تکرار این پیش پا افتاده...

کسی چون من اگر دیدی برای ماندنت جان داداز او بستان تو جانش ر...

تو آفتابی در صبح ترین پاییزی که اواز نارنجی برگ هایشگونه ی ز...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

تفاوت عادت با عبادت ....وقتی دین ارث رسیده باشد ....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط