فیک

#فیک

مای بست 🍷🍷

پارت ۲ 🍓🍓

داشتم پنکیک هارو آماده میکردم که یهو سرم درد گرفت چشمام سیاهی رفت و بعد افتادم زمین

جیمین ویو :
داشتم دنبال یه فیلم می‌گشتم که یهو صدای شکستن ظرف اومد بدو بدو رفتم سمت آشپز خونه دیدم چیا افتاده بود روی زمین زود به الکس ( بادیگارد) زنگ زدم و گفتم

موچی : الو

الکس : الو سلام قربان

موچی : الکس ببین وقت نداریم زود بیا اینجا باید چیا رو ببریم بیمارستان

الکس : چشم قربان

چند مین بعد :

رسیدند بیمارستان

جیمین ویو :

منتظر آقای دکتر بودم خیلی نگران بودم

الکس : قربان چیزی میل ندارید براتون بیارم

موچی : نه ممنون

دکتر اومد ..............

ممنون میشم لایک کنید و نظرتون رو بگید 💙☄️🦢

🌼 Kim sori 🌼
دیدگاه ها (۵)

نامه ای برای فرزندان آینده ام ✨🌚بچها اگه باهاشون بخوام صادق ...

چرا برام ناشناس نمیزارید ؟

#فیکمای بست 🍷🍷 پارت ۲ 🍓🍓سرم گیج رفت افتادم زمین و دیگه هیچی ...

دارو ندارم :) مهربونم :)زیباترین :) آخه منو کجا ول کردی رفتی...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟒(یک روانی ) جیمین بهوش اومد. اولین چیزی که به ذهنش اوم...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

پارت ۸۸ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط