part
part22🦋
-{نشسته بالا سرس و دستاشو گرفته} بهتری قشنگم ؟
&اوهم
-میتونی بلند شی
&اره
-کمک میخوای
&نه ممنون
-اگه حالت خوب نیست میتونیم فردا راه بیفتیم
&نه اوکیم
-باشه پس برو وسایلتو جمع کن هر چیم خواستی بهم بگو
&چشم
-مطمعنی دیگه کمک نمیخوای
&بله حالم خوبه
-باشه پس یه دقیقه وایسا همونجا
&برای چی{وایساد}
-{از اون طرف سالن اومد پیشش و سرشو محکم بوسید} حالا برو
&{لبخند} باشه
//چند مین بعد
&داداش من امادم
-اووو چقدر خوشگل شدی وایسا ببینم اون چمدونه تو دستت داری میازی پایین؟
&اره دیگه
-چرا خودت میاری بده من سنگینه
&خودم میارم
-خوشگلم بده من تو برو پایین
&چشم بفرمایید
-آفرین
//ماشین
-نارا سردت نیست؟
&چرا
-وایسا بخاری رو زیاد کردم اما فعلا بیا کت منو بپوش گرمت بشع
&پس شما چی
-من سردم نیست
& باشه ممنونم
-خواهش میکنم
&داداش
-جانم
&تا سئول خیلی راهه؟
-نه زیاد دو ساعت
&باش
-تا اون موقع میخوای بخواب
&نه نمیخواد
-نارا
&بله
-تو به خاطر مامان و بابا مخالفت میکردی که نیای سئول با کلا خودت دوست نداشتی
&هم واسه مامان و بابا همم دوست نداشتم مزاحمتی براتون ایجاد کنم
-چه مزاحمتی
&خوب به هر حال
-دوست ندارم همچین حسی داشته باشه
&هر چیم باشه هیچ کس دوست نداره یه نفر چند ماه تو خونش باشع
-اگه من دوست نداشتم هیچ وقت نمیگفتم بیای اینو بدون و دیگه هم اینارو نگو
&چشم
ادامه دارد...
-{نشسته بالا سرس و دستاشو گرفته} بهتری قشنگم ؟
&اوهم
-میتونی بلند شی
&اره
-کمک میخوای
&نه ممنون
-اگه حالت خوب نیست میتونیم فردا راه بیفتیم
&نه اوکیم
-باشه پس برو وسایلتو جمع کن هر چیم خواستی بهم بگو
&چشم
-مطمعنی دیگه کمک نمیخوای
&بله حالم خوبه
-باشه پس یه دقیقه وایسا همونجا
&برای چی{وایساد}
-{از اون طرف سالن اومد پیشش و سرشو محکم بوسید} حالا برو
&{لبخند} باشه
//چند مین بعد
&داداش من امادم
-اووو چقدر خوشگل شدی وایسا ببینم اون چمدونه تو دستت داری میازی پایین؟
&اره دیگه
-چرا خودت میاری بده من سنگینه
&خودم میارم
-خوشگلم بده من تو برو پایین
&چشم بفرمایید
-آفرین
//ماشین
-نارا سردت نیست؟
&چرا
-وایسا بخاری رو زیاد کردم اما فعلا بیا کت منو بپوش گرمت بشع
&پس شما چی
-من سردم نیست
& باشه ممنونم
-خواهش میکنم
&داداش
-جانم
&تا سئول خیلی راهه؟
-نه زیاد دو ساعت
&باش
-تا اون موقع میخوای بخواب
&نه نمیخواد
-نارا
&بله
-تو به خاطر مامان و بابا مخالفت میکردی که نیای سئول با کلا خودت دوست نداشتی
&هم واسه مامان و بابا همم دوست نداشتم مزاحمتی براتون ایجاد کنم
-چه مزاحمتی
&خوب به هر حال
-دوست ندارم همچین حسی داشته باشه
&هر چیم باشه هیچ کس دوست نداره یه نفر چند ماه تو خونش باشع
-اگه من دوست نداشتم هیچ وقت نمیگفتم بیای اینو بدون و دیگه هم اینارو نگو
&چشم
ادامه دارد...
- ۱۴.۸k
- ۰۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط