چوپانی میگفت گاهی برای سرگرمی یک چوبدستی دم در آغل گوسف

چوپانی میگفت: گاهی برای سرگرمی، یک چوبدستی دم در آغل گوسفندان، جلوی پایشان می گرفتم، طوری که مجبور به پریدن از روی آن می شدند. پس از آنکه چندین گوسفند از روی آن می پریدند، چوبدستی را کنار می کشیدم، اما بقیه گوسفندان هم از روی مانع خیالی می پریدند. تنها دلیل پرش آنها این بود که گوسفندان جلویی پریده بودند. تعداد زیادی از آدمها نیز مایل به انجام کارها و باورهایی هستند که دیگران انجامش میدهند، بدون اینکه دلیل و درستی آنرا بدانند...
┅─═ঊঈ لحظه هاتون شاد ঊ
دیدگاه ها (۱)

بعضی ها؛ شبیه عطر بهارنارنجی هستند در کوچه پس کوچه های پیچ د...

بگذار منتظر بمانند!_______می دانی؟یک وقت هایی بایدروی یک تکه...

نگین:a.sشب آرامی بودمی روم در ایوان ، تا بپرسم از خود ،زندگی...

نگین:به ساعت نگاه کردم. شش و بیست دقیقه صبح بود.دوباره خوابی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط