شعرمهدوی

شعر_مهدوی
اگر چه چشمِ تری زیر آن قدم داریم
دوباره مثل دو چشمت هوای غم داریم
نگاهِ فاطمه ما را رعیتت کرده
هزار شکر که ما نسبتی به هم داریم
دوباره مادرتان چای روضه را دم کرد
دوباره بین حسینیه و تو دم داریم
دوباره وقتِ زمین خوردنِ تو آمده است
دوباره یک دهه غم های پشتِ هم داریم
تو بوی کرب و بلا می دهی... بیا بنشین
تو شالِ خاکی و ما حسرتِ حرم داریم
از آن زبانِ مقدس از آن لبانِ کبود
امید گفتنِ یک بار نوکرم داریم
برای آنکه بسوزیم شعله می خواهیم
برای آنکه بمیریم گریه کم داریم
بیا به خاطر ام البنین بده اذنی
که کشته گانِ شب روضه ی علمداریم
دیدگاه ها (۳)

زیارت عاشورای بانویی عذاب را از اهل قبرستان برداشت.السلام عل...

حدیث_مهدویامام مهدی از دیدگاه پیامبر اکرممعاشر الناس! امنوا ...

شعر_مهدویگفتند میایی ؛خودت هم بی قراریما منتظر ماندیم و طی ش...

شعر_مهدویبابا ببین که گوش مرا هم دریده انداینها ز زلف یار چر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط