رمان یادت باشد ۱۶۴
#رمان_یادت_باشد #پارت_صد_و_شصت_و_چهار
چراغ را زیاد کرده بودیم، دود می کرد. به حدی سردمان شده بود که اصلا متوجه نشدیم که همه اتاق را دود گرفته است. وقتی حمید داخل اتاق شد، با دلهره گفت : «شما دارین چکار میکنین. الان خفه میشین!» توی چشم ها و بینی مان پر از دوده شده بود. تا چند روز بوی دود میدادیم. وقتی ناهار خوردیم، بیرون زدیم. احساس می کردم اگر راه برویم بهتر از این است که یکجا بنشینیم. داخل حیاط یک سگ بود که مدام نگاهش سمت ما بود و من و خانم آقا بهرام به شدت از سگ میترسیدیم. تا یک قدم سمت ما می آمد از ترس به سمت دیگر حیاط میرفتیم. حمید و آقا بهرام دلشان را گرفته بودند و می خندیدند. کار ما هم شده بود فرار کردن! بعد از نهار، حمید باقی مانده غذا ها را برای اینکه اسراف نشود به سگ ها داد. همیشه همین عادت را داشت. وقتی بیرون میرفتیم غذایی که اضافه می ماند را زیر دیوار یا درخت می ریخت یا وقتی گوشت چرخ کرده میگرفتیم، یک یک تکه از بهترین جای گوشت جدا می کرد و روی پشت بام برای گربه ها می ریخت. همیشه هم میگفت : «به نیت همه اموات.»
در برنامه به سمت خدا از حاج آقا علی شنیده بود که وقتی میخواهید چیزی را خیرات کنید به نیت همه اموات باشد،چون از اول خلقت تا آخر به همه اموات ثوات یکسان میرسد و این که برای اموات خیرات و احسان بیشتری داشته باشد در روز قیامت زودتر به حسابش رسیدگی میشود تا کمتر معطل شود. برای همین هیچ وقت غذایی که اضافه مانده بود را توی سطل آشغال نمی ریخت.
***
حمید از باشگاه تماس گرفت که دیرتر می آید. برای این که از تنهایی...
#مدافع_حرم #شهید_سیاهکالی_مرادی #یادت_باشه
چراغ را زیاد کرده بودیم، دود می کرد. به حدی سردمان شده بود که اصلا متوجه نشدیم که همه اتاق را دود گرفته است. وقتی حمید داخل اتاق شد، با دلهره گفت : «شما دارین چکار میکنین. الان خفه میشین!» توی چشم ها و بینی مان پر از دوده شده بود. تا چند روز بوی دود میدادیم. وقتی ناهار خوردیم، بیرون زدیم. احساس می کردم اگر راه برویم بهتر از این است که یکجا بنشینیم. داخل حیاط یک سگ بود که مدام نگاهش سمت ما بود و من و خانم آقا بهرام به شدت از سگ میترسیدیم. تا یک قدم سمت ما می آمد از ترس به سمت دیگر حیاط میرفتیم. حمید و آقا بهرام دلشان را گرفته بودند و می خندیدند. کار ما هم شده بود فرار کردن! بعد از نهار، حمید باقی مانده غذا ها را برای اینکه اسراف نشود به سگ ها داد. همیشه همین عادت را داشت. وقتی بیرون میرفتیم غذایی که اضافه می ماند را زیر دیوار یا درخت می ریخت یا وقتی گوشت چرخ کرده میگرفتیم، یک یک تکه از بهترین جای گوشت جدا می کرد و روی پشت بام برای گربه ها می ریخت. همیشه هم میگفت : «به نیت همه اموات.»
در برنامه به سمت خدا از حاج آقا علی شنیده بود که وقتی میخواهید چیزی را خیرات کنید به نیت همه اموات باشد،چون از اول خلقت تا آخر به همه اموات ثوات یکسان میرسد و این که برای اموات خیرات و احسان بیشتری داشته باشد در روز قیامت زودتر به حسابش رسیدگی میشود تا کمتر معطل شود. برای همین هیچ وقت غذایی که اضافه مانده بود را توی سطل آشغال نمی ریخت.
***
حمید از باشگاه تماس گرفت که دیرتر می آید. برای این که از تنهایی...
#مدافع_حرم #شهید_سیاهکالی_مرادی #یادت_باشه
۸.۹k
۰۹ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.