صدای بیاجازه
---
"صدای بیاجازه"
قسمت سیام – دفتر سوخته، آهنگهای من
جونکوک اومد داخل،
با همون دفتری که نصف برگههاش سوخته بود.
همونی که توش کلی آهنگ از خودم نوشته بودم.
جونکوک: «عه... چقدر آهنگات خفنن! پشمام ریخت.»
رفتم سمتش، خواستم دفترمو پس بگیرم،
ولی روشو کرد اونور.
جین: «منم ببینم چی نوشته.»
جیهوپ: «بذار منم یه نگاه بندازم.»
دیدم کل اعضا دایره شدن،
داشتن میخوندن، پچپچ میکردن،
اووف... حس بدی داشتم.
گهنا: «میشه بدی؟»
جوابی نگرفتم.
گهنا: «با شماهام!»
بازم هیچی.
اصلاً دوست ندارم کسی اونارو بخونه.
اون دفتر، دنیای منه.
چون دفتر دست جونکوک بود و همه داشتن میخوندن،
پشتشون به من بود.
از پشت لباس جونکوک رو گرفتم، پریدم بالا،
از بالای سرش دفتر رو کش رفتم،
اومدم پایین.
جونکوک: «عه! چرا کش رفتی فسقلی؟»
جیمین: «خیلی عالی نوشتی.»
نامجون: «آهنگات فوقالعادهن، دخترجون.»
من فقط دفترمو بغل کردم.
نمیدونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت.
ولی یه چیزی تو دلم گفت:
شاید... شاید بالاخره کسی داره صدای بیاجازهمو میشنوه.
---
"صدای بیاجازه"
قسمت سیام – دفتر سوخته، آهنگهای من
جونکوک اومد داخل،
با همون دفتری که نصف برگههاش سوخته بود.
همونی که توش کلی آهنگ از خودم نوشته بودم.
جونکوک: «عه... چقدر آهنگات خفنن! پشمام ریخت.»
رفتم سمتش، خواستم دفترمو پس بگیرم،
ولی روشو کرد اونور.
جین: «منم ببینم چی نوشته.»
جیهوپ: «بذار منم یه نگاه بندازم.»
دیدم کل اعضا دایره شدن،
داشتن میخوندن، پچپچ میکردن،
اووف... حس بدی داشتم.
گهنا: «میشه بدی؟»
جوابی نگرفتم.
گهنا: «با شماهام!»
بازم هیچی.
اصلاً دوست ندارم کسی اونارو بخونه.
اون دفتر، دنیای منه.
چون دفتر دست جونکوک بود و همه داشتن میخوندن،
پشتشون به من بود.
از پشت لباس جونکوک رو گرفتم، پریدم بالا،
از بالای سرش دفتر رو کش رفتم،
اومدم پایین.
جونکوک: «عه! چرا کش رفتی فسقلی؟»
جیمین: «خیلی عالی نوشتی.»
نامجون: «آهنگات فوقالعادهن، دخترجون.»
من فقط دفترمو بغل کردم.
نمیدونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت.
ولی یه چیزی تو دلم گفت:
شاید... شاید بالاخره کسی داره صدای بیاجازهمو میشنوه.
---
- ۳.۹k
- ۲۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط