ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست

ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست

هرآن چه سر آیدم ز دست تو نکوست

ای مرغ سحر تو صبح برخاسته‌ای

ما خود همه شب نخفته‌ایم از غم دوست

(سعدي)
دیدگاه ها (۴)

هيچکس تنهانیست!تاخداهست کسي تنها نيستمن اگرگم شده ام تواگرخس...

سلام وصبح بخیررریه زحمت داشتم واسه دوستان گلم..آبجی نفس تازه...

‫خدایـــــــــــــــا فانوست را کمی پایین تر بگیر جاده ای ک...

شادترین نوزاد دنیااین کودک حتی در تصاویر سونوگرافی و قبل از ...

نخفته ایمکه شب بگذرد سحر بزند !که آفتاب چو ققنوس ، بال و پر ...

همه شب در اين اميدم كه نسيم صبح گاهیبه پيام آشنايی بنوازد آش...

.ای فلڪ چند ز بیداد تو بینم آزارمن خود آزرده دلم، با دل خویش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط