پر از تلاطم
پر از تلاطم
آیینه هایم نمایش نمی دهند
این یک بت است
در دستان من،
که در لحظه های تنهاییم
آیه های آرامبخش کفرآلود میخواند
و شتابناک
احساس را در من، از میان میبرد
همه چیز هست؛
دست من اما نمی رسد به چیزی!
روبروی من
پر از حقیقت های دروغین است
ک بر همه ی رهگذران ثابت،
و در روی من
به مشتی گرد و غبار مبدل میشوند...
همه چیز میشکفد
چون صبحدم آلاله
و سر بلند میکند
از مدور ترین صفحه ها
فردای من اما
هنوز سر بر نیاورده است
از لای مچاله های دیروز
با سرعت می رود
از کنار اندک احساسم،
و من در این تنهایی
به ناقصی خاطره ها می نگرم
که دستی مجروح
سهم خود را با شتاب جدا میکند
و دور می ریزد....
سهیلا بیرانوند
آیینه هایم نمایش نمی دهند
این یک بت است
در دستان من،
که در لحظه های تنهاییم
آیه های آرامبخش کفرآلود میخواند
و شتابناک
احساس را در من، از میان میبرد
همه چیز هست؛
دست من اما نمی رسد به چیزی!
روبروی من
پر از حقیقت های دروغین است
ک بر همه ی رهگذران ثابت،
و در روی من
به مشتی گرد و غبار مبدل میشوند...
همه چیز میشکفد
چون صبحدم آلاله
و سر بلند میکند
از مدور ترین صفحه ها
فردای من اما
هنوز سر بر نیاورده است
از لای مچاله های دیروز
با سرعت می رود
از کنار اندک احساسم،
و من در این تنهایی
به ناقصی خاطره ها می نگرم
که دستی مجروح
سهم خود را با شتاب جدا میکند
و دور می ریزد....
سهیلا بیرانوند
- ۶۱۴
- ۲۵ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط