حرفبسیار استامااهل گفتننیستم

حرف...بسیار است...اما...اهل گفتن...نیستم
با...دلم...درگیرم...آری...با...تو...دشمن...نیستم
ساده می‌گویم... تو...را...این ‌روزها...گم کرده‌ام
چند روزی می‌شود...در...قید...بودن...نیستم
این که...از...او...می ‌نویسم...در...غزل‌هایم...تویی
آن که...از...او...می ‌نویسی...همچنان...من...نیستم
روح بی‌آلایشم...را...چشم‌هایت...حس نکرد
هیچ ‌گاه...این را...نفهمیدی...فقط...تن...نیستم
حرف‌هایم را...سکوتم...می‌زند...این...روزها
شاعر...این..."بیت‌های نیمه‌ جان"...من...نیستم
دیدگاه ها (۴)

ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﻴﻢ...ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻪ ﺍﻣﺸﺐ ....ﺗـــــﻮﭼـﻪ ﻋـﻤـﯿـﻖ ﺧـﻮﺍﺑـ...

پر از تلاطمآیینه هایم نمایش نمی دهنداین یک بت استدر دستان من...

من از عقرب نمیترسم،ولی از نیش می ترسمندارم شکوه از بیگانگان،...

یک کلبه ی خراب و کمی پنجرهیک ذره آفتاب و کمی پنجره ای کاش جا...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

نیمه شب است که فیلچ می آید و از سلول بیرون میبرتم از سرسرا م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط