سه دوست در یک اتومبیل به مسافرت رفته بودند و متاسفانه یک

سه دوست در یک اتومبیل به مسافرت رفته بودند و متاسفانه یک تصادف مرگبار باعث شد که هر سه در جا کشته شوند یک لحظه بعد روح هر سه دم دروازه بهشت بود و فرشته نگهبان بهشت داشت آماده می شد که آنها را به بهشت راه دهد...
یک سوال!!!

_ الان که هر سه تا دارین وارد بهشت می شین اونجا روی زمین بدن هاتون روی برانکارد در حال تشییع شدن بسوی قبرستان است و خانواده ها و دوستان در حال عزاداری در غم از دست دادن شما هستند دوست دارین وقتی دارن از کنار جنازه راه می رن در مورد شما چی بگن؟...


اولی گفت : دوست دارم پشت سرم بگن که من جز بهترین پزشکان زمان خود بودم و مرد بسیار خوب و عزیزی برای خانواده ام.

دومی گفت : دوست دارم پشت سرم بگن که من جز بهترین معلم های زمان خود بودم و توانسته ام اثر بسیار بزرگی روی آدمهای نسل بعد از خودم بگذارم.

سومی گفت : دوست دارم بگن : نگاه کن داره تکون می خوره مثل اینکه زنده است!
دیدگاه ها (۸)

یک روز صبح نقاش و طراح معروف انگلیسی، ویلیام والکوت می‌خواست...

زندگی کردن مانند دوچرخه سواری کردن است … برای حفظ تعادل باید...

آنهایی که به بیداری خداوند اعتماد دارند، راحت‌تر می‌خوابند. ...

به یاد داشته باشیم که پیرامونمان را خودمان رنگ آمیزی می کنیم...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

وقتی عضو هشتم بی تی اسی و اون عاشقته درخواستی☆p.4ظهر شده بود...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط