بر بلندی خیال من تو خورشیدی فقط

بر بلندی خیال من تو خورشیدی فقط
ناز کردی! بر شب تارم نتابیدی فقط

هر دروغی خواستی گفتی و لابد در دلت
بر دل خوش باورم هربار خندیدی فقط

بر زلال عشق من ایمان نیاوردی چرا؟
من همه شوق و،تو هم انگار تردیدی فقط

خسته از نامهربانی هات، گفتم می روم
از خیال رفتنم یک لحظه ترسیدی فقط!

وقت رفتن هرچه بخشیدی پس آوردم بجز
آن دل دیوانه ای کآن را نبخشیدی فقط

بعد از این از بیکسی هایم نمیترسم؛برو!
هرچه دیدی دیگر از چشم خودت دیدی فقط...!!
دیدگاه ها (۱)

اللـیل مـْن یمـر فـراغیصیـر لعـنــه ومـْن یـجی شایــل ضحڪتکۦ...

مثل حاشیه های بی خط،مثل دست های ورم کرده،روی سطرها مانده ام!...

من رویایی دارمرویای من بوسه‌ای‌ستوقت خوابو چشمانی که وقت بید...

خیال می‌کردم مرگ پدیده‌ایستمربوط به بدن آدمی؛حالا می‌فهمم که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط