پیری برای جمعی سخن میراند

پیری برای جمعی سخن میراند.
لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمی توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید!
پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه می دهید؟

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید!
دیدگاه ها (۶)

من #چشم می پوشمتو هم #چادر...هم نگاه ها را نگه داریمهم حجاب ...

کارت به جایی رسیده که خودت را قنبر و فضه می دانی؟! حجت الاسل...

فهم عقل را به عشق راه نیست...هرچه گویم باز میگویی که چیست؟؟ب...

إمام علی علیه السلامتصنیف غررالحکم،ح6390#حیدر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط