همه هی میگفتن جونگکوک یه امضاء بهم بده لطفن یه امضا
همه هی میگفتن جونگکوک یه امضاء بهم بده لطفن یه امضا
ا/ت ویو
دیدم سرو صدا خیلی زیاده نتونستم تحمل کنم. پاشودم رفتم چهارتا نیمکت اونور تر ولی نمیدونم چرا وقتی دیدم اون مرد اونجا دورش شلوغه احساسه بدی داره یجوری شدم
ا/ت: پوفففففف خداااااا
(پاشد رفت سمت جونگکوک دستشو گرفتو گفت)
هیییی چخبرتونه برین عقب به دوست پسرم نزدیک نشین احمقا
جونگکوک ویو
اون دختر کیوته که ازم دور شده بود یت دفعه اوم. مچ دستمو گرفت داد زد کسی به دوست پسرم نزدیک نشه تعجب کردم چون اون منو اصن نمیشناخت ولب حس خوبی داشتم منم چسبوندمش به خودمو گفتم:
شنیدین که چی گفت برین ببینم
ا/ت وقتی دید چسبونتتش به خودش تعجب کرده بود ولی به جونگ کوک خیره شده بود
جونگکوک: بریم بیبی
ا/ت: چ... چی اها ب. بریم
یکی از ارمیا حرصی شد. اومد تا دختره رو از پشت بزنه
که جونگکوک مشتشو با دستش گرفتو گفت:
فقط کافیه انگشتت بهش بخوره بعد خودتو مرده حساب کن فهمیدی؟؟ هری
ا/ت ویو
دیدم سرو صدا خیلی زیاده نتونستم تحمل کنم. پاشودم رفتم چهارتا نیمکت اونور تر ولی نمیدونم چرا وقتی دیدم اون مرد اونجا دورش شلوغه احساسه بدی داره یجوری شدم
ا/ت: پوفففففف خداااااا
(پاشد رفت سمت جونگکوک دستشو گرفتو گفت)
هیییی چخبرتونه برین عقب به دوست پسرم نزدیک نشین احمقا
جونگکوک ویو
اون دختر کیوته که ازم دور شده بود یت دفعه اوم. مچ دستمو گرفت داد زد کسی به دوست پسرم نزدیک نشه تعجب کردم چون اون منو اصن نمیشناخت ولب حس خوبی داشتم منم چسبوندمش به خودمو گفتم:
شنیدین که چی گفت برین ببینم
ا/ت وقتی دید چسبونتتش به خودش تعجب کرده بود ولی به جونگ کوک خیره شده بود
جونگکوک: بریم بیبی
ا/ت: چ... چی اها ب. بریم
یکی از ارمیا حرصی شد. اومد تا دختره رو از پشت بزنه
که جونگکوک مشتشو با دستش گرفتو گفت:
فقط کافیه انگشتت بهش بخوره بعد خودتو مرده حساب کن فهمیدی؟؟ هری
۳.۱k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.