روزی پرنده ی کوچکی را مشاهده کردم که طبق عادت همیشگی خود
روزی پرنده ی کوچکی را مشاهده کردم که طبق عادت همیشگی خود کنار جوی آب سکنا گزید اما با مشاهده ی لب های خشکیده ی زمین با قلبی شکسته و ناامید پرواز کرد و رفت. هنگامی که گل های رز زیبایی را مشاهده کردم که هریک از شرمندگی زمین به دلیل ناتوانی در سیراب کردن آن ها غمگین شده و سر به زیر افکنده بودند ابرهای چشمانم شروع به باریدن کردند٬ شاید بتوانند اندکی از تشنگی گل ها بکاهند و مرهمی بر قلب مالامال از غم و اندوه زمین گردند.هر یک از قطره های آب همچون الماسی از آسمان است که خداوند برای ادامه ی حیات مخلوقات خود به انسان که اشرف مخلوقات است به امانت می سپارد٬ اما ما انسان ها قدر این امانت الهی را نمی دانیم و با نابودی آن حیات مخلوقات خداوند را در خطر نابودی قرار می دهیم. سهراب سپهری قدر و ارزش این موهبت الهی را در قالب کلماتی زیبا و دلنواز جاری کرده است:
در فرودست انگار، کفتری میخورد آب.
یا که در بیشه دور، سیرهیی پر میشوید.
یا در آبادی، کوزهیی پر میگردد.
آب را گل نکنیم:
شاید این آب روان، میرود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی.
دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب.
در فرودست انگار، کفتری میخورد آب.
یا که در بیشه دور، سیرهیی پر میشوید.
یا در آبادی، کوزهیی پر میگردد.
آب را گل نکنیم:
شاید این آب روان، میرود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی.
دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب.
۱.۲k
۰۹ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.