یار کم پیدا شدی یک در میان می بینمت
یار کم پیدا شدی ، یک در میان می بینمت
گفته بودی با منی ، با این و آن می بینمت
چشم مات این مگس ها در پی شیرینی است
برخلاف من که با چشمان جان می بینمت
ماجرای نوح و کنعان را که می دانی ،چرا
ترک خوبان کرده ای و با بدان می بینمت
من اگر فرهاد هم باشم شبی دل می کنم
آن شب انگشت تعجب بر دهان می بینمت
قصه ی عیش تو هم روزی بهپایانمیرسد
صبر کنتاانتهای داستان می بینمت
گفته بودی با منی ، با این و آن می بینمت
چشم مات این مگس ها در پی شیرینی است
برخلاف من که با چشمان جان می بینمت
ماجرای نوح و کنعان را که می دانی ،چرا
ترک خوبان کرده ای و با بدان می بینمت
من اگر فرهاد هم باشم شبی دل می کنم
آن شب انگشت تعجب بر دهان می بینمت
قصه ی عیش تو هم روزی بهپایانمیرسد
صبر کنتاانتهای داستان می بینمت
- ۴۹۵
- ۰۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط