آنقدر بی تو در این شهر خرابم که نگو

آنقدر بی تو در این شهر خرابم که نگو
آنقدر دوری تو داده عذابم که نگو

مثل یک پیچک غمگین شده از رفتن تو
تا بیایی همه جا در تب و تابم که نگو

فکر کردی بروی مثل تو آرام شوم
به خدا کوره ی سوزان مذابم که نگو

ناگهان دست به دامان خرافات شدم
آنقدر دلخوش آن وقت جوابم که نگو

خنده دارست ولی عشق کجا عقل کجاست
دل پشیمان شده ی درس و کتابم که نگو

باتو انگار شب و روز خدا مال من است
بی تو آنقدر تهی مثل حبابم که نگو

🌺 🌺 🌹 🌹
دیدگاه ها (۸)

خدا تنها امیدیست ڪہوقتے همہ رفتند، مےماندوقتے همہ تنهایت گذا...

سه شنبه شبنسیم جمکرانت هر دلی راسوی دلبر می کشاندخوشا آن دل ...

با منِ دلشده گر یار نسازد چه کنم؟دلِ غمگین مرا گر ننوازد چه ...

هرچه آرزوی خوبه مال شما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط