آخرش نفهمیدم اینجائی که هستم تقدیر من است یا تقصیر من

آخرش نفهمیدم اینجائی که هستم تقدیر من است یا تقصیر من...

من که در این جمع گذشتم از هرچه ارزوست

دست غم دیگر چه میخواهد از دل تنهای من؟


#محسن_اسماعیلی
دیدگاه ها (۸)

‏از همـــــه دور می‌شـــــوم نقطه‌ی ڪور مـی‌شوم‏زنده بـه گور...

و یک زن در ظریف ترین نقطه ی شب هنوز هم دوست داشته شدن را ...

هر روز برای مترسک مزرعهاز زندگی می گفتم ...گندم می گفت :شب ه...

بعضی حرفها برای نزدن است بعضی حرفها را نباید گفت بعضی حرفها ...

رؤیای وصل

فرار من

جنگی حاجی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط